كمك رساني واقعي در پرتو معاد











کمک‏رساني واقعي در پرتو معاد



ضرورت کمک‏رساني در جامعه‏ي انساني

همانطور که در آغاز اين درس خوانديد: اعتقادات نقش مهم و زيربنائي در زندگيدارد، چه اعتقادات صحيح و چه پندارهاي باطل. حتي آنها که خود را لا مذهب مي‏دانند و هيچگونه مکتبي را پذيرا نيستند نمي‏دانند که نادانسته پاي‏بند طرز تفکر و مکتبي هستند و زندگي آنها کاملا تحت تاثير اين پندار باطل است.

«معاد» که يکي از مهمترين اعتقادات اسلامي است نقش عظيمي در همه‏ي چشمه‏هاي زندگي منجمله حرکتهاي عام‏المنفعه و امور خيريه دارد.

کمک‏رساني و ارائه‏ي خدماتي که تنها انگيزه‏ي انساني دارد و هيچگونه سود مادي در نظر نباشد جزو زندگي بشر است و هيچکس نمي‏تواند خود را از آن دور و معاف دارد. زيرا هويت و ماهيت انسان را ملاکهاي حيواني تشکيل نمي‏دهد و علاوه بر نيازهاي مادي و لذتهايي که از خور و خواب و شهوت و ساير غرائز مي‏برد، يک خلاء و غريزه‏ي بزرگي در انسان همواره زنده است و آن انسانيت اوست که خود يک سلسله خيرات و خدمات را

[صفحه 359]

مي‏طلبد. کيست که از نگاه رضايتبخش و لبخند و شادماني کودک يتيم و فقيري بالاترين لذتها را احساس نکند؟ کيست که از رسيدگي به بيمار درمانده‏يي که موجب نجات و شفاي او شده است، احساس شديدترين لذتها را نکند و از اين قبيل نيازها و کارهايي که انسان شديدا نيازمند آنست و اگر اين خدمات و لذتهاي معنوي نباشد، زندگي مفهومي نخواهد داشت.

البته منظور اين است که بايد عده‏يي فقير و محروم بمانند تا ديگران به کمال برسند و لذت روحي ببرند تا آنها که در ايجاد فقر و محروميت نقش دارند و ستمگراني که با چپاول و غارت حقوق ملتها رقت‏آورترين تراژدي‏ها را مي‏آفرينند تبرئه شوند، هرگز! بلکه منظور اشاره به واقعيت تلخي است که در جامعه‏ها وجود دارد و عده‏ي زيادي به خاطر ظلم و حق‏کشي ديگران فقير و تهي‏دست مي‏مانند، همانطور که امام عليه‏السلام فرمود:

ان الله سبحانه فرض في اموال الاغنياء اقوات الفقراء فما جاع فقير الا بما متع به غني و الله تعالي سائلهم عن ذلک.[1].

خداوند سبحان در اموال ثروتمندان روزي و معاش نيازمندان را واجب کرده است، پس اگر ديديد فقيري گرسنه مانده است بدانيد که ثروتمندي حق او را تصاحب کرده و پرخوري نموده است و خداوند از آنها در اين مورد بازخواست خواهد کرد.

در چنين موقعيتي که فقر به عنوان يک «واقعيت» نه به عنوان يک «حقيقت» وجود دارد، اين انسانهاي معتقد به خدا و معاد هستند که به خاطر دستور الهي و عدم مواخذه در روز بازپسين در راه فقرزدائي و خدمت به محرومين کمر همت مي‏بندند.

[صفحه 360]

درست است که عواطف بشري خود نقش زيادي در اين مورد مي‏تواند داشته باشد، ولي با توجه به دهها و صدها مانع و ابهامي که در اين راه ايجاد مي‏شود و خودفريبي‏هايي که هست، هرگز اين عاطفه‏ي دورمانده از ايمان کارساز نيست. اين مردم امريکا و اروپا که مدعي انسانيت و عواطف بشري هستند و براي سگها و گربه‏هاي خود انجمن حمايت از حيوانات درست کرده‏اند، مگر شاهد قتل عام فلسطينيان در طول ده‏ها سال نبوده‏اند؟ مگر صحنه‏هاي تکان‏دهنده‏ي کودکان گرسنه با چهره‏ها و بدنهاي استخواني را در رسانه‏ها نمي‏بينند؟ و مگر آمار مرگ صدها هزار آنها را نمي‏خوانند؟ پس چرا حاضر نيستند از برجها و تنقلات خود بزنند و براي آنها بفرستند. طبق آمار دقيق اگر غذاهاي اضافي يکي از شهرهاي اروپا را جمع‏آوري کنند، غذاي يکي از کشورهاي افريقايي تامين مي‏شود.

ولي اين اعقتاد به معاد است که به انسانها اجازه نمي‏دهد که حتي شب خواب راحت کنند و در فکر و تلاش محرومين و فقرزدائي آنها نباشند.

نگاه کنيد به سخنان پدر يتيمان و درماندگان علي عليه‏السلام:

اگر بخواهم، مي‏توانم از بهترين عسل‏ها و گندمها و بهترين پارچه‏ها براي خود استفاده کنم. ولي چه دور است که هواي نفس بر علي (ع) غلبه کند و حرص و طمع مرا وادارد که غذاهاي گوناگون را برگزينم در حالي که شايد در حجاز يا يمامه کسي باشد که حتي يک قرص نان نداشته باشد و سيري را نداند.

آيا اکتفا کنم و دلخوش باشم که به من رهبر مسلمانان بگويند ولي در سختي‏هاي زندگي با آنها شريک نباشم.[2].

[صفحه 361]

و در بخش ديگري از همين نامه آنگاه که صحبت از مال و ثروت است، اشاره به مسئله‏ي معاد و دادگاه عدل الهي در روز رستاخيز دارد:

و انما هي نفسي اروضها بالتقوي لتاتي آمنه يوم الخوف الاکبر.

و همانا اين جان و نفس من است که آن را به رعايت تقوي فرامي‏خوانم تا در روز هراس جنگ (قيامت) در امان باشد.

در واقع ارتباطات مالي اعم از انفاق‏ها و خدمات و کمک‏رساني‏ها و ساير مسائلي که مربوط به آنست با اعتقاد به معاد تنظيم مي‏شود.

در حالي که اگر اعتقاد به معاد نباشد حتي در سخت‏ترين و تاسف‏بارترين حوادث خدمتي صورت نمي‏گيرد. شاهد زنده آن، کمکهاي دلسوزانه‏ي اقشار مختلف مردم ما حتي فقيرترين طبقات است به مردم مصيبت‏زده‏ي کشورمان در حوادثي چون سيل و زلزله. در حالي که بسياري از متمول‏ها در کشورهاي ديگر به اين کمکها وقعي نمي‏نهند و خود قدمي برنمي‏دارند. آيا اگر آنان اعتقاد به خدا و معاد داشتند اينگونه برخورد مي‏کردند؟

امام عليه‏السلام مسئله‏ي کمک‏رساني را يک امر لازم دانسته که پدران و مادران علاوه بر اينکه خود در اين امر مهم اقدام مي‏کنند بايد فرزندان خود را هم بر اين اساس تربيت کنند:

اي کميل! فرزندانت را وادار که روز در پي کسب علم و فضايل روند و شب‏هنگام دست نيازمندان و افتادگان را بگيرند.[3].

[صفحه 362]


صفحه 359، 360، 361، 362.








  1. نهج‏البلاغه، قصار 328.
  2. نهج‏البلاغه، نامه‏ي 45.
  3. نهج‏البلاغه، قصار 258.