فعاليت و نشاط در پرتو معاد











فعاليت و نشاط در پرتو معاد



خداوند، جهان هستي را در زيباترين صورت آفريده[1] و در اختيار انسان قرار داده[2] است تا او از اين موهبت عظيم در راستاي اهداف الهي استفاده کرده و سرانجام به مقام والاي «خليفه اللهي» نائل آيد[3] و «آنچه در وهم نايد آن شود». لذا انسان در جهان وظيفه دارد نعمتهاي الهي را پاس داشته و از آنها بهره‏ور گردد و براي تحقق «جامعه‏ي برين» که زمينه‏ساز رشد و تعالي همه باشد تلاش کند و چرخ اين مجموعه‏ي بزرگ را به گردش درآورد.

[صفحه 353]

بديهي است تلاش در زندگي و فعاليت در اداره‏ي آن بدون نشاط و شوق دروني «بر گراني است کشيدن به به دوش» و معمولا اگر با انگيزه‏ي باطني و علاقه‏ي طبيعي همراه نباشد به جايي نخواهد رسيد، زيرا خداوند مهربان پايه‏هاي نظام هستي را بر يک سلسله کشش‏هاي دروني قرار داده است نه راز بقاء است نياز به به اجبارندارد بلکه انگيزه‏ي شهوت و ديگر غرائز، آنان را با ميل و رغبت فراوان به دنبال اجراي اين ماموريت الهي مي‏کشاند به طوري که در پرتو آن شوق دروني حاضر مي‏شوند بار سنگين زندگي را به دوش کشيده و همه‏ي مشکلات آن را هم تحمل کنند و جالب اينجاست که از اين مسووليت و زحمت احساس لذت و آرامش هم مي‏کنند.

در خطبه‏ي همام اين حقيقت را بي‏پرده به تماشا مي‏نشينيم که: «... طلبا في حلال و نشاطا في هدي...» متقي در راه کسب حلال و اداره‏ي زندگي آبرومندانه‏ي خود و مردم تلاش مي‏کند و در مسير درست و خداپسندانه شادمان است.

فعاليت و نشاط زندگي مرهون «عشق و اميد» است. اگر سايه‏ي اميد از قلبها رخت بربندد، «پوچگرايي مساوي نيهيليسم» فرمانرواي وجود آدمي شده و همه‏ي استعدادهاي او را نابود خواهد ساخت.

بنابراين بزرگترين خدمت به بشريت را کساني انجام مي‏دهند که روح اميد را در مردم زنده نگهدارند و آن را در چهارچوب صحيح، پرورش دهند تا تبديل به انرژي «حيات» شده و سيماي انسان متعالي ترسيم گردد.

انبياء عظام الهي ريشه‏ي ياس و نااميدي را- که همان ترس از مرگ و نابودي است- از سرزمين دلها برکندند و نهال عشق و اميد را برنشاندند. لذا هر کس ايمانش قويتر و معرفت او به آفريدگار مهربان زيادتر باشد، به همان درجه از زندگي بيشتر لذت مي‏برد و از زيبائيهاي آفرينش بهره‏ور مي‏گردد. چه صريح و عالي بيان فرموده است:

[صفحه 354]

«اهل تقوي هم از نعمتهاي دنيا برخوردارند و هم از زيبائيهاي آخرت، لذا با اهل دنيا در دنياشان شرکت دارند ولي اهل دنيا از آخرت آنان بهره ندارند. در دنيا در برترين جايگاه زندگيند و از بهترين موقعيتها برخوردار.»[4].

آمار نشان مي‏دهد که فقر عامل اصلي «خودکشي» نيست بلکه ياس و نااميدي است که نقش مهمي در اين بيماري رواني و اجتماعي دارد:

«اميل دورکيم» پايه‏گذار جامعه‏شناسي جديد در فرانسه تحقيق جامعي را براي نخستين بار درباره‏ي خودکشي انجام داد... در زماني که او به تحقيق پرداخت به خوبي نشان داد که افراد به علت قيود و فشارهاي اجتماعي و نوميدي از زندگي بيشتر اقدام به خودکشي مي‏کنند.

در حال حاضر «مرتون»[5] جامعه‏شناس امريکائي که درباره‏ي جامعه‏ي امريکايي تحقيق کرده است مي‏گويد که خودکشي در ميان دو گروه بيشتر است: گروه کارگران مخصوصا غير تخصصي و گروه صاحبان مشاغل آزاد که وضع رضايتبخشي دارند از قبيل پزشکان و وکلاي دادگستري و مديران اداره‏ها و جز آنها. دسته‏ي اول به علت نااميدي... دست به مديران اداره‏ها و جز آنها. دسته‏ي اول به علت نااميدي... دست به خودکشي مي‏زنند و دسته‏ي دوم به علت جمع‏آوري مال و حس زيادت‏طلبي... و در اضطرابي دائمي بودن.[6].

بررسي‏هاي اجتماعي گوياي اين نکته است که حتي شکنجه و شرائط سخت و بحراني زندگي‏هاي اجباري نيز به اندازه‏ي ياس و نااميدي براي انسانها خطر ايجاد نمي‏کند. به اين قسمت از مطلب توجه کنيد:

[صفحه 355]

«در بازداشتگاههاي هيتلري که افراد در سختترين شرائط زندگي به سر مي‏برند و قواي حياتي آنها به تدريج از بين مي‏رفت و مامورين آلماني، اسيران را با تحليل بردن قواي آنان به سوي مرگ سوق مي‏دادند، معهذا خودکشي در ميان آنها بسيار اندک بود. چون در وراي بازداشتگاه به دنيايي مي‏انديشيدند و معتقد بودند و عشق مي‏ورزيدند که دنياي زندگي و آزادي و اميد بود و به همين جهت در برابر تمام فشارهاي طاقت‏فرسا مقاومت مي‏کردند.»[7].


صفحه 353، 354، 355.








  1. قرآن کريم، سوره‏ي سجده، آيه‏ي 7: (الذي احسن کل شي‏ء خلقه).
  2. قرآن کريم، سوره‏ي بقره، آيه‏ي 28: (هو الذي خلق لکم ما في الارض جميعا) خداوند آنچه در زمين است براي شما آفريد.
  3. قرآن کريم، سوره‏ي بقره، آيه‏ي 29: (اني جاعل في الارض خليفه...) من در روي زمين خليفه و جانشيني قرار داده‏ام.
  4. نامه 27.
  5. Merton.
  6. غربت غرب، احسان نراقي، صفحه 19.
  7. غربت غرب، ص 20.