تبلور اخلاق و تقوي











تبلور اخلاق و تقوي



از آنجا که تقوي و خودسازي همراه با پرهيز و چشم‏پوشي بسياري از خواسته‏هاي نفساني است و آدمي بايست در اين مسير خود را کنترل و مراقبت نمايد، اندکي در آغاز راه مشکل مي‏نمايد: از يک طرف جاذبه‏هاي مقطعي و خواهش‏هاي ملايم طبع، انسان را به فرورفتن در هوسها دعوت مي‏کند و از سوي ديگر، محدوديت‏ها و رعايت سلامت و سعادت خود و ديگران مانع از پاسخ مثبت دادن به بسياري از اين خواهش‏هاست و هيچ عاقلي نمي‏تواند بدون احترام گذاردن به مرزهاي قانون به خواستهاي نفساني خود جامه‏ي عمل بپوشاند و هيچ جامعه‏يي بدون کنترل و هدايت اين خواهشها، امنيت و اعتبار پيدا نکرده و به حيات و سعادت واقعي نخواهد رسيد بلکه در صورت تخلف از قوانين الهي به کيفر طبيعي و اجتماعي خواهد رسيد.

اما متاسفانه جاذبه‏هاي فريباي نفساني همواره عنان اختيار را از کف مي‏برد و افراد ضعيف النفس و ناخودساخته را تحت حاکميت شهوات و غرائز قرار داده و از مسير حق و فضاي سالم انساني دور مي‏کند به طوري که

[صفحه 338]

نمي‏تواند درست ببيند و بشنود و تعليم بگيرد و سرانجام امواج توفنده‏ي هوسها او را به انحطاط و تباهي مي‏کشاند و جامعه را در سراشيبي سقوط قرار مي‏دهد.

ولي خداوند براي کمک به هدايت و سعادت انسان، عوامل مختلف فکري و تربيتي را جهت کنترل غرائز مقرر فرموده است، البته اين کنترل، غريزي و اجباري نيست بلکه مناسب شان انسان و به اختيار و انتخاب اوست. توجه به سرنوشت خود و برخورداري از نعمت انديشه و تفکر و مال‏انديشي، او را کمک مي‏کند تا در برابر طغيان شهوات سد و سيل‏برگرداني بسازد.

پاسخ مثبت به دعوت انبياء الهي و مربيان وابسته، انسان را مدد مي‏کند تا عقل را بر شهوت حاکم گرداند و جاذبه‏هاي فريبا را تحت مراقبت و کنترل شديد قرار داده و تنها در چهارچوب عقل و قانون از آن بهره‏ور گردد.

اخلاق نيز چنين است، سجاياي زيباي روحي که سازنده‏ي کرامت انسان است مورد آرزوي همگان است ولي به هنگام طغيان غرائز، رذائل و پستي‏گرايي مجال تحقق سجاياي اخلاقي را نمي‏دهد که مي‏بايست کنترل نيرومندي در برابر اين خطرها ايجاد کرد. اعتقاد به معاد و رستاخيز انسان چنين نقش مهمي را ايفا مي‏کند.

امام عليه‏السلام در اين باره مي‏فرمايد:

فان تقوي الله مفتاح سداد و ذخيره معاد و عتق من کل ملکه و نجاه من کل هلکه.[1].

[صفحه 339]

تقواي الهي کليد درستکرداري و اندوخته‏ي رستاخيز است و موجب آزادي از زنجير بندگي هر خوي و خصلت ناپسند و رهايي از هر تباهي مي‏باشد.

و در کلامي والاتر:

«به هنگام خشم خويشتندار باش و تندي و سرکشي ميار و دست قهر پيش مدار و تيزي زبان بگذار و در اين مبارزه‏ي همه جانبه با کنترل زبان و تاخير قهر نگهبان خود باش تا طوفان خشمت آرام گيرد و بر نفس خويش مسلط گردي و هرگز چنين قدرتي بر خود نيابي جز آن که فراوان به ياد آوري که در راه بازگشت به سوي کردگاري.»[2].

املک حميه انفک و سوره حدک و سطوه يدک و غرب لسانک و احترس من کل ذلک يکف البادره و تاخير السطوه حتي يسکن غضبک فتملک الاختيار: و لن تحکم ذلک من نفسک حتي تکثر همومک بذکر المعاد الي ربک.)

[صفحه 340]


صفحه 338، 339، 340.








  1. نهج‏البلاغه خطبه 230.
  2. نهج‏البلاغه نامه‏ي 53.