تبلور اخلاق و تقوي
اما متاسفانه جاذبههاي فريباي نفساني همواره عنان اختيار را از کف ميبرد و افراد ضعيف النفس و ناخودساخته را تحت حاکميت شهوات و غرائز قرار داده و از مسير حق و فضاي سالم انساني دور ميکند به طوري که [صفحه 338] نميتواند درست ببيند و بشنود و تعليم بگيرد و سرانجام امواج توفندهي هوسها او را به انحطاط و تباهي ميکشاند و جامعه را در سراشيبي سقوط قرار ميدهد. ولي خداوند براي کمک به هدايت و سعادت انسان، عوامل مختلف فکري و تربيتي را جهت کنترل غرائز مقرر فرموده است، البته اين کنترل، غريزي و اجباري نيست بلکه مناسب شان انسان و به اختيار و انتخاب اوست. توجه به سرنوشت خود و برخورداري از نعمت انديشه و تفکر و مالانديشي، او را کمک ميکند تا در برابر طغيان شهوات سد و سيلبرگرداني بسازد. پاسخ مثبت به دعوت انبياء الهي و مربيان وابسته، انسان را مدد ميکند تا عقل را بر شهوت حاکم گرداند و جاذبههاي فريبا را تحت مراقبت و کنترل شديد قرار داده و تنها در چهارچوب عقل و قانون از آن بهرهور گردد. اخلاق نيز چنين است، سجاياي زيباي روحي که سازندهي کرامت انسان است مورد آرزوي همگان است ولي به هنگام طغيان غرائز، رذائل و پستيگرايي مجال تحقق سجاياي اخلاقي را نميدهد که ميبايست کنترل نيرومندي در برابر اين خطرها ايجاد کرد. اعتقاد به معاد و رستاخيز انسان چنين نقش مهمي را ايفا ميکند. امام عليهالسلام در اين باره ميفرمايد: فان تقوي الله مفتاح سداد و ذخيره معاد و عتق من کل ملکه و نجاه من کل هلکه.[1]. [صفحه 339] تقواي الهي کليد درستکرداري و اندوختهي رستاخيز است و موجب آزادي از زنجير بندگي هر خوي و خصلت ناپسند و رهايي از هر تباهي ميباشد. و در کلامي والاتر: «به هنگام خشم خويشتندار باش و تندي و سرکشي ميار و دست قهر پيش مدار و تيزي زبان بگذار و در اين مبارزهي همه جانبه با کنترل زبان و تاخير قهر نگهبان خود باش تا طوفان خشمت آرام گيرد و بر نفس خويش مسلط گردي و هرگز چنين قدرتي بر خود نيابي جز آن که فراوان به ياد آوري که در راه بازگشت به سوي کردگاري.»[2]. املک حميه انفک و سوره حدک و سطوه يدک و غرب لسانک و احترس من کل ذلک يکف البادره و تاخير السطوه حتي يسکن غضبک فتملک الاختيار: و لن تحکم ذلک من نفسک حتي تکثر همومک بذکر المعاد الي ربک.) [صفحه 340]
از آنجا که تقوي و خودسازي همراه با پرهيز و چشمپوشي بسياري از خواستههاي نفساني است و آدمي بايست در اين مسير خود را کنترل و مراقبت نمايد، اندکي در آغاز راه مشکل مينمايد: از يک طرف جاذبههاي مقطعي و خواهشهاي ملايم طبع، انسان را به فرورفتن در هوسها دعوت ميکند و از سوي ديگر، محدوديتها و رعايت سلامت و سعادت خود و ديگران مانع از پاسخ مثبت دادن به بسياري از اين خواهشهاست و هيچ عاقلي نميتواند بدون احترام گذاردن به مرزهاي قانون به خواستهاي نفساني خود جامهي عمل بپوشاند و هيچ جامعهيي بدون کنترل و هدايت اين خواهشها، امنيت و اعتبار پيدا نکرده و به حيات و سعادت واقعي نخواهد رسيد بلکه در صورت تخلف از قوانين الهي به کيفر طبيعي و اجتماعي خواهد رسيد.
صفحه 338، 339، 340.