ديدگاه متعالي
اين روش نه آنکه تحميلي بر او باشد و او با سختي و مشقت خود را از زير بار جاذبهها بيرون بکشد، بلکه آرزو و ايدهي اوست که بر بام ماديت پا نهد و به اوج اخلاق و فضيلت برسد و در فضا روحانيت و انسانيت تنفس کند، اجتناب از زرد و سرخ دنيا براي او رنجي نيست، بلکه سعادتي است که وارسته است. اولياء خدا دنيا و مظاهر آنرا به عنوان وسيله و مقدمهاي براي رسيدن به اهداف الهي ميبينند، لذا به مقدار لازم و ضروري بسنده کرده و بيش از آن را آلودگي و گرفتاري ميدانند که هرگز دور و بر آن نميگردند. امام العارفين علي- سلام خدا بر او- با اينکه از نظر توليدات کشاورزي و آبرساني و آزادسازي بردگان از دسترنج خويش در تاريخ اسلام عظمتهايي آفريده است، به طوري که هزار بنده را[1] خريد و در راه خدا آزاد کرد و [صفحه 296] نخلستانها و قناتهايي به وجود آورد و همه را وقف نمود، زندگي او در سادهترين وضع و زاهدانهترين شرائط بود و از اين امر لذت ميبرد، بشنويد: «سوگند به خداي آنقدر اين لباس پشمينهام را وصله زدم که از وصله زنندهي آن شرمسار گرديدم، شخصي به من گفت: چرا آن را دور نمياندازي؟[2]. در پاسخ گفتم: دور شو از من که صبحگاهان، شبروان ستايش ميشوند». و در جاي ديگر اشاره به لزوم زهد رهبران و مسوولان مينمايد و چون خود در اين مقام است نمونهيي از روش خويش را بيان ميکند تا مردم بدانند امام راستين بايد زاهد باشد و با اينکه همهي امکانات در اختيار اوست نبايد از همهي آن بهرهوري نمايد: «آگاه باشيد، پيشوا و رهبر شما از دنيا تنها به دو جامهي کهنه بسنده کرده است و از نظر غذا فقط به دو قرص نان جوين، هان: اي مسلمانان، شما چنين قدرت و تواني نداريد، اما علي (ع) را در راه پارسايي و پرهيزکاري، کوشش و تلاش، عفت و پاکدامني، دقت و درستکاري ياري دهيد، سوگند به خداي که از دنياي شما زر و سيمي نيندوختم، از غنائم و اموال آن ذخيرهيي نکردم و علاوه بر اين دو جامه حتي لباس کهنهي ديگري فراهم نکردم و از زمينهاي آن حتي يک وجب هم حيازت و تصرف ننمودم».[3]. جاي جاي نهجالبلاغه کتاب زهد علي (ع) است، آن هم چه زهد شکوهمند و بزرگوارانهيي که سيماي زندگي انسان کامل است و براي همهي انسانها رهنمود و ارائه طريق.
رهبري انسانها در زندگي، علاوه بر علم و آگاهي، نياز شديد به وارستگي و بزرگواري و بلندنظري دارد که همهي اينها در کلمهي «زهد» خلاصه ميشود، زاهد آن انسان بلندگراي بلندهمت است که جز به بزرگيها و رسيدن به مقام انسان کامل که همان قرب به خداست فکر نميکند، زيبائيهاي فريباي دنيا و شيرينيهاي متنوع و دلفريب و ديگر جاذبههاي مادي کوچکتر از آنست که دل او را ربوده و او را از مسير حق و عدالت و قرب به خدا بازدارد.
صفحه 296.