علم غيب
[صفحه 293] «اين علم غيب است که جز خداکسي نميداند و جز آن دانشي است که خدا پيامبرش را تعليم فرمود و آن حضرت به من آموخت و دستور داد که تا سينهام آنرا فراگيرد و مرا فراخواند تا آنرا فراگيرم».[1]. يکي از بارزترين مصاديق علم و آگاهي وصي آشنائي او با کتاب وحي است که همواره از آغاز با آن مانوس بوده و با روح آن آشنا باشد و آن را الهامبخش کارهاي خود بداند و در بين راه از آن جدا نشود، در نهجالبلاغه چنين ميخوانيم: «به درستي کتاب (قرآن) با من است و از آغاز که آن را يافته و با آن مانوس بودم تا امروز از آن جدا نگشتهام».[2]. آري، کتاب خدا منبع عظيم علوم الهي است و کسي که محرم آن باشد و تاويل و بطون آن را بداند ميتواند همهي حقايق را در آينهي وحي بخواند. بنابراين در ديدگاه او چيزي نخفي و مشتبه نميماند تا نياز به شورو نظرخواهي پيدا کند و بخواهد علم خود را کامل نمايد و يا رفع شبهه و اشتباه کند: «... پس در اين مسئله نيازي به نظر شما (طلحه و زبير) و جز شما ندارم و هيچ حکمي واقع نميشود که آن را ندانم تا از شما و ديگر برادران مشورت بخواهم».[3]. از اين صريحتر امام عليهالسلام به وجود علم وسيع و دامهدار خود که از تمام شوون حيات و زنديگ مردم حکايت ميکند خبر ميدهد، به طوري که براي هيچکس جاي شبهه باقي نميماند، مردمي که از آغاز نوجواني از حضرتش سخن خلافي نشنيده بودند و دوست و دشمن گواه صادق او بودند. «به خدا سوگند اگر بخواهم از تمامي کارها و امور شما خبر دهم، ميتوانم...».[4]. [صفحه 294]
يکي از مشخصات پيامبران و اوصياي آنها علم غيب است، آنان با داشتن چنين سرمايهي عظيمي در هر لحظه افق تابناک معنويت و حقايق ناپيدا را در نظر داشته و به هدايت و تربيت انسانها اقدام ميکردند و اين ويژگي، آنان را در ستيغ بلند عظمت و والائي قرار داده و مسئله اطاعت و پيروي از آنان را کاملا حل کرده است، زيرا هيچکس از امت، همسنگ و همشان آنها نبوده که بتواند خود را در مقابل آنان مطرح کند، امام علي عليهالسلام چنين ميفرمايد:
صفحه 293، 294.