علم غيب











علم غيب



يکي از مشخصات پيامبران و اوصياي آنها علم غيب است، آنان با داشتن چنين سرمايه‏ي عظيمي در هر لحظه افق تابناک معنويت و حقايق ناپيدا را در نظر داشته و به هدايت و تربيت انسانها اقدام مي‏کردند و اين ويژگي، آنان را در ستيغ بلند عظمت و والائي قرار داده و مسئله اطاعت و پيروي از آنان را کاملا حل کرده است، زيرا هيچکس از امت، همسنگ و همشان آنها نبوده که بتواند خود را در مقابل آنان مطرح کند، امام علي عليه‏السلام چنين مي‏فرمايد:

[صفحه 293]

«اين علم غيب است که جز خداکسي نمي‏داند و جز آن دانشي است که خدا پيامبرش را تعليم فرمود و آن حضرت به من آموخت و دستور داد که تا سينه‏ام آنرا فراگيرد و مرا فراخواند تا آنرا فراگيرم».[1].

يکي از بارزترين مصاديق علم و آگاهي وصي آشنائي او با کتاب وحي است که همواره از آغاز با آن مانوس بوده و با روح آن آشنا باشد و آن را الهام‏بخش کارهاي خود بداند و در بين راه از آن جدا نشود، در نهج‏البلاغه چنين مي‏خوانيم: «به درستي کتاب (قرآن) با من است و از آغاز که آن را يافته و با آن مانوس بودم تا امروز از آن جدا نگشته‏ام».[2].

آري، کتاب خدا منبع عظيم علوم الهي است و کسي که محرم آن باشد و تاويل و بطون آن را بداند مي‏تواند همه‏ي حقايق را در آينه‏ي وحي بخواند.

بنابراين در ديدگاه او چيزي نخفي و مشتبه نمي‏ماند تا نياز به شورو نظرخواهي پيدا کند و بخواهد علم خود را کامل نمايد و يا رفع شبهه و اشتباه کند:

«... پس در اين مسئله نيازي به نظر شما (طلحه و زبير) و جز شما ندارم و هيچ حکمي واقع نمي‏شود که آن را ندانم تا از شما و ديگر برادران مشورت بخواهم».[3].

از اين صريحتر امام عليه‏السلام به وجود علم وسيع و دامه‏دار خود که از تمام شوون حيات و زنديگ مردم حکايت مي‏کند خبر مي‏دهد، به طوري که براي هيچکس جاي شبهه باقي نمي‏ماند، مردمي که از آغاز نوجواني از حضرتش سخن خلافي نشنيده بودند و دوست و دشمن گواه صادق او بودند.

«به خدا سوگند اگر بخواهم از تمامي کارها و امور شما خبر دهم، مي‏توانم...».[4].

[صفحه 294]


صفحه 293، 294.








  1. فهذا علم الغيب الذي لا يعلمه احد الا الله و ما سوي ذلک فعلم علمه الله نبيه فعلمييه و دعالي بان يعيه صدري و تضطم عليه جوانحي. (نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 128).
  2. و ان الکتاب لمعي ما فارقته مذ صحبته. (نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 122).
  3. فلم احتج في ذلک الي رايکما و لا راي غيرکما و لا وقع حکم جهلته فاستشيرکما و اخواني من المسلمين. (نهج‏البلاغه، کلام 205).
  4. و الله لو شئت ان اخبر کل رجل منکم بمخرجه و مولجه و جميع شانه لفعلت. (نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 175).