نقش امامت در هدايت معنوي











نقش امامت در هدايت معنوي



انسان که در بين موجودات و مخلوقات به امتياز «کرمنا» مفتخر گرديده است و خداوند او را بر بسياري از مخلوقات فضيلت و برتري داده است، بايد راز عظمت و محبوبيت خود را بشناسد و در صراط تحقق آن گام بردارد.

در اين راستا، هدف از زندگي انساني آنست که «خليفه الله» گردد و طبيعت و عالم تکوين مقهور او شود.

بديهي است که زندگي مادي نمي‏تواند انسان را به اين هدف و ايده‏آل بزرگ برساند چيزي که موجب ارتقاء و عظمت اوست در جاي ديگرست و آن حيات معنوي و عرفاني است.

خداوند اين آمادگي و استعداد را در وجود ما آفريده است و حتي به ما فرمان داده که به اين مقام شامخ برسيم، ولي اين ما هستيم که بايد خود را در راه وصول بدان هدف بزرگ بسازيم.

البته خودسازي نياز به شناخت راه و اطاعت از مربي دارد، تا اين دو نباشد رسيدن به منزل مقصود ممکن نيست، خداوند متعال لطف عميم خود را شامل حال انسان کرد و بعد از پيامبر امام را بدين منظور گسيل داشت.

امام که خود در اوج حيات معنوي است و از اسرار عالم آگاه است انسانهاي آماده و با استعداد را در اين زمينه رهبري مي‏کند.

[صفحه 276]

به عبارت ديگر دست انسانهاي عاشق کمال و طالب قرب به خدا را گرفته و از راه ويژه‏يي- راه باطن- آنان را سير و حرکت داده تا به سر منزل جانان برساند.

و به بياني ديگر زندگي، ماندن نيست و خور و خواب و خشم و شهوت يک روزي سکه است، روي ديگر سکه که از نظر اهميت قابل مقابله نيست زندگي انساني و زيستن معنوي است که اگر اين را ناديده انگاريم انسان نه تنها تا حد حيوان تنزل مي‏کند بلکه به چاه بلا هم سقوط خواهد کرد.

زندگي مادي مقدمه‏اي است براي سير و سلوک و رسيدن به مقام عالي انساني پس اگر در مقدمه بمانيم هدف را گم کرده و در متن پوچي مانده‏ايم.

آنها که ه زندگي مادي بسنده مي‏کنند در واقع هم خود و هم زندگي را از ياد برده‏اند.

مفهوم واقعي زندگي را امام عليه‏السلام به زيباترين صورت ترسيم فرموده است:

«... ان المتقين ذهبوا بعاجل الدنيا و آجل الاخره».[1].

«تقواپيشگان هم از مزاياي زندگي اين جهان بهره‏ورند و هم از عالم آخرت».

«فشارکوا اهل الدنيا في دنياهم و لم يشارکهم اهل الدنيا في آخرتهم».[2].

«بدين ترتيب که با اهل دنيا در زندگي و گذران معيشت شرکت دارند ولي دنياپرستان در آخرت با آنان همراه و همسو نيستند».

«سکنوا الدنيا بافضل ما سکنت و اکلوها بافضل ما اکلت... ثم انقلبوا عنها بالزاد المبلغ و المتجر الرابح».[3].

[صفحه 277]

«متقين در دنيا به بهترين وجه زندگي مي‏کنند و به عاليترين غذا تغذيه مي‏نمايند و آنگاه با زاد و سرمايه‏يي عالي و کافي و تجارتي پرسود به سفر ابدي کوچ مي‏کنند».[4].

و يا در مورد زندگي يکي از يارانش مي‏فرمايد:[5].

خدا «خباب» را رحمت کند، او زندگي را با اسلام و از روي ميل و رغبت آغاز کرد و آنگاه هجرت نمود و با روزي در حد کفاف قناعت ورزيد و از خدا راضي شد و در طول زندگي با جهاد و مبارزه بود، چه نيکوست کسيکه همواره به ياد رستاخيز باشد و خود را براي ديوان محاسبات الهي آماده کند. و به قدر کفاف قناعت ورزد و از خدا راضي باشد.

[صفحه 279]


صفحه 276، 277، 279.








  1. نهج‏البلاغه، نامه‏ي 27.
  2. نهج‏البلاغه، نامه‏ي 27.
  3. نهج‏البلاغه، نامه‏ي 27.
  4. بهترين سکني و سکونت آنست که از راه حلال و با در نظر گرفتن آسايش ديگران و کمک به داشتن سکني و براي ديگران است که قهرا آرامش خاطر را بدنبال دارد، نه بزرگترين و لوکس‏ترين و پرخرج‏ترين ساختمان و همچنين منظور از بهترين غذا، غذايي است که از درآمد مشروع و منصفانه و با توجه به قناعت و گام برداشتن در جهت فقرزدائي باشد و با دلي آرام از انجام وظيفه و خيررساني صرف شود، نه پرخوري و لذت‏پرستي.
  5. نهج‏البلاغه، قصار 41.