نقش امامت از نظر وضع و اصلاح قوانين
قانونگزاران بشري که بدون پشتوانه وحي به کار تدوين قانون ميپردازند با چهار نقص بزرگ مواجهند: 1- محدوديت علمي. 2- عدم اطلاع از آينده. 3- دخالت اغراض و منافع شخصي. 4- عدم ايمان و اعتقاد قلبي مردم بدانان. بديهي است چنين قانوني در اداره کشور، با قانوني که از منشا وحي و نبوت صادر شود و هيچدام از نواقص چهارگانه فوق را نداشته باشد تفاوت بسيار دارد. [صفحه 272] يکي از خصوصيات امامت، تبيين قانون و بيان ضوابط و معيارهاست گرچه اصل قانون مربوط به پيامبر است ولي امامان معصوم از همان سرچشمه الهي سيرآب شده و به عنوان مفسر و عالم به تاويل و بطون قرآن، قوانين و برنامههاي فردي و اجتماعي را کشف و بيان ميکنند و در اداره جامعه از اين نظر هم سهم بسزائي دارند. مقام امامت که متکي بر وحي و عالم غيب است و علوم امامان که از درياي بيپايان علم حضوري نشات ميگيرد بهترين هديه الهي براي مردم و جامعه انساني ميباشد. جوامع اسلامي با اتکاء به اين منبع عظيم و هدايتبخش ميتوانند در عاليترين سطح از سعادت و زندگي انساني قرار گيرند. نگاه کنيد به اين فراز از نهجالبلاغه که امام- درود خدا بر او- در پاسخ به طلحه و زبير که توقع داشتند امام با آنها مشورت کند، فرمود: «فلما افضت الي نظرت الي کتاب الله و ما وضع لنا و امرنا بالحکم به فاتبعته و ما استن النبي، صلي الله عليه و آله و سلم، فاقتديته فلم احتج في ذلک الي رايکما و لا راي غيرکما و لا وقع حکم جهلته».[2]. «پس آنگاه که خلافت به من رسيد نه کتاب الهي و احکامي که خداي متعال براي ما قرار داده و ما را بدان در حکومت مامور فرموده است نظر کردم و آن را پيروي نمودم و نيز آنچه پيامبر عزيزمان براي ما سنت و شيوه قرار داده بدان اقتدا کردم، بنابراين نيازي به راي شما و ديگران نيافتم، علاوه موضوع و مسئلهاي پيش نيامد که حکم آن را ندانم». منشا و مبدا قانون در اسلام، آيات قرآن و روايات صحيح پيامبر اکرم (ص) و ائمه معصومين (ع) يعني علوم الهي است که بدون چون و چرا سنديت و قاطعيت دارد و به عبارت ديگر قانون در اسلام بايد نشات گرفته از عالم غيب و آستان ربوبي باشد: «تالله لقد علمت تبليغ الرسالات و اتمام العدات و تمام الکلمات و عندنا اهل البيت ابواب الحکم و ضياء الامر الا و ان شرائع الدين واحده و سبله قاصده».[3]. [صفحه 273] «به خدا سوگند تبليغ و رساندن پيامهاي الهي و اتمام وعدههاي او و تمام علوم را فراگرفتم». مرکز و مجراي حکم و حکومت و نيز حقايق روشن امور نزد ما اهلبيت است آگاه باشيد که شرايع دين يکي است و راههاي آن به خود دين خواهد رسيد. و در بياني ديگر امام عليهالسلام به اين حقيقت اشاره دارد: «نحن شجره النبوه و محط الرساله و مختلف الملائکه و معادن العلم و ينابيع الحکم».[4]. «ما، اهلبيت پيامبر و درخت تناور نبوت و مرکز فرود رسالت و رفت و آمد فرشتگانيم. ما معادن دانش و سرچشمه حکمتيم». و نيز علت فساد و تباهي جامعه، قوانيني است که از غير مسير حق و علوم الهي اعمال ميشود: «انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تبتدع، يخالف فيها کتاب الله».[5]. «آغاز وقوع هر فتنه و فساد تنها هواهاي نفساني پيروي شده و بدعتهايي است که به صورت قانون درميآيد که ويژگي آن مخالفت با کتاب خداوند است». [صفحه 275]
وضع قوانين صريح و همه جانبه، زيربناي اداره کشور بر مبناي رشد و سعادت است. ويژگي جوامع انساني و ارزش والاي آن، زندگي در فضاي قانون و حاکميت آن است گرچه قانون ناقص از بيقانوني «آنارشيسم»[1] به مراتب بهتر است ولي جاي ترديد نيست که اگر راههاي منتهي به قانون کامل و بينقص، باز و دسترسي به آن ممکن باشد انسان در ترک آن معذور نيست و اکتفا به قانون ناقص و نارسا در چنين شرايط مخالف عقل و روش عقلا است.
صفحه 272، 273، 275.