سادهزيستي انبياء
رسولان الهي، مردم را به زهد و بيعلاقگي به دنيا و مظاهر فريباي آن دعوت ميکردند و خود عملا به دنيا و حيات مادي علاقه نشان نميدادند. اميرالمومنين فرموده: و لقد کان في رسولالله (صلي الله عليه و آله) ما يدلک علي مساوي الدنيا و عيوبها.[1]. [صفحه 248] ترجمه: هماره در زندگي رسولالله (ص) چيزهائي بوده که تو را به زشتيهاي دنيا و عيوب آن، رهنمون است. و در مورد ديگر فرمود: «و يکون الستر علي باب بيته فتکون فيه التصاوير فيقول يا فلانه... غيبيه عني...»[2]. ترجمه: و از همسرش ميخواست پردهاي را که بر در اطاق آويخته و داراي برخي نقش و نگارها بود و توجه او را به زر و زيور دنيوي، معطوف ميداشت، از جلو ديدش دور کند. آري انبياء عليهمالسلام مثل اعلي براي زهد و بيرغبتي به دنيا و مظاهر فريباي آن بودهاند که در حقيقت هر نوع وابستگي و علاقه به غير خدا از مقوله بتپرستي محسوب است. مده دلبستگي را راه بر خويش اميرالمومنين در نهجالبلاغه ميفرمايد: و لقد کان في رسولالله- صلي الله عليه و آله- کاف لک في الاسوه و دليل لک علي ذم الدنيا و عيبها...[3]. ترجمه: و همواره در وجود رسول خدا- درود بر او و خاندانش- براي تو سرمشقي کامل است و نوع زندگانياش دليل بر نکوهيدگي و بسياري از رسوائيها و زشتيهاي دنيا ميباشد و به همين سبب، خود را بدان آلوده نساخت. و ان شئت ثنيت بموسي کليم الله- صلي الله عليه- حيث يقول: «رب اني لما انزلت الي من خير فقير. قصص: 24». ترجمه: و اگر بخواهي نمونه دومي برايت ذکر کنم: موسي کليم الله- درود خدا بر او- را ذکر ميکنم آنجا که عرضه داشت: پروردگارا من به خير و برکتي که بر من فروفرستي نيازمندم. [صفحه 249] به خدا سوگند، موسي (ع) در اين نيايش با خدا جز ناني که بدانوسيله خود را سير کند تقاضاي ديگري از خدا نکرده زيرا از شدت فقر و ناداري، آنقدر گياه بيابان خورده بود که سبزي علف از پوست شکمش هويدا بود از بس، اندامش لاغر و تنش بيگوشت بود. و اگر بخواهي نمونه سومي را يادآور شوم، زندگي داود- عليهالسلام- صاحب مزامير و خوانندهي بهشتيان را در نظر بياور که او با دست خويش از برگ خرما زنبيل ميبافت و به يارانش ميگفت: کيست اين را ببرد و بفروشد؟ و او با فروش کار دستي و حاصل رنج خويش، زندگي ميکرد. و به عنوان نمونه چهارم، زندگي عيسي بن مريم- عليهماالسلام- را در نظر بگير، که بالش زير سر او، سنگ بود و لباسهاي زير ميپوشيد و خوراکهاي نالذيذ ميخورد و غالبا گرسنگي ميکشيد و چراغ شبش ماه آسمان و سايبان و سرپناهش، گسترهي مغرب و مشرق بود. فتاس بنبيک الاطهر- صلي الله عليه و آله- فان فيه اسوه لمن تاسي و عزاء لمن تعزي.[4]. ترجمه: پس به پيامبر پاکيزهات تاسي کن و از وي پيروي نما که زندگي او الگوئي است براي کسي که او را سرمشق زندگي خويش قرار دهد و آرامش خاطري است براي کسي که خود را بدو منسوب ميدارد. پس سادهزيستي انبياء و پيامبر اسلام درسي است براي مسلمانان و پيروان ايشان تا خود را وابسته به علائق دنيا نکنند بلکه در پرورش جان و در تکميل معنويات و فضائل انساني بکوشند. [صفحه 250] و اگر مال و مکنت مادي به تنهائي ملاک فضيلت و برتري ميبود خداوند، بندگان خاص خويش يعني پيامبران را از آن محروم نميساخت. فلينظر ناظر بعقله اکرم الله محمدا بذلک ام اهانه؟ فان قال اهانه فقد کذب و الله العظيم و اتي بالافک العظيم و ان قال اکرمه فليعلم ان الله قد اهان غيره حيث بسط الدنيا له وزواها عن اقرب الناس منه.[5]. ترجمه: پس انسان خردمند بايد، نيک بنگرد که آيا خداوند بدينوسيله پيامبرش را گرامي داشته يا خوار و زبون ساخته؟! اگر بگويد خوار ساخته، به خدا سوگند دروغ گفته و افترائي بزرگ بسته است و اگر بگويد گرامي داشته و تکريم فرموده است پس بداند که خداوند ديگران را خوار ساخته کساني را که دنيا و ثروت آن را بر ايشان گسترده و اما نزديکترين افراد به خود را محروم ساخته است.
گفتيم که پيامبران براي پيروانشان و انسانهاي مومن، اسوه و سرمشق زندگي هستند و نيز يادآور شديم که انبياء، نمونه عيني پاکي و وارستگي و تجسم عملي شرايع و تعاليم خود بودهاند يعني آنان مورد عمل بودهاند نه گفتار محض.
که آن بت باشدت از بت بينديش
صفحه 248، 249، 250.