ايمان و يقين
اگر فرزندان آدم در مسائل زندگي و دربارهي حقائق هستي، شناختي صحيح و ايمان و باوري راستين داشته و به سرچشمهي يقين [صفحه 236] برسند، قهرا به کسب فضائل و نکوئيها جذب و از رذائل و بديها، دور خواهند شد. و بعکس، هرگاه، آنان در ميان جهل و شک و دودلي، زيست کنند و از ايمان و يقين بيبهره باشند هرگز براي کمالات و فضيلتها در زندگي خود، فصلي باز نخواهند کرد و براي کسب و تحصيل آنها و تصفيه باطن از ناخالصيها و تيرگيها، انگيزه پيدا نخواهند کرد. رسول خدا در حديثي فرمود: «اليقين الايمان کله» ترجمه: يقين عبارت است از همگي ايمان.[1]. و امام صادق هم فرمود: عمل پيوسته و مداوم، مبني بر يقين و باور، نزد خداوند بافضيلتتر است از عمل زيادي که بر پايهي يقين نباشد.[2]. قرآن کريم، پيامبر اسلام را نسبت به شريعت و آئين خود داراي ايمان و باور معرفي ميکند. «آمن الرسول بما انزل اليه من ربه...» البقره: 285. ترجمه: پيامبر (ص) به آنچه از سوي پروردگارش به وي نازل گرديده و وحي شده، ايمان و باور دارد. و در کتاب خدا خطاب به يهود و نصاري که به جاي پايبندي به ايمان و ارزشهاي واقعي حيات، به مسائل واهي و بيارزش مثل قوميت و طائفهگري توجه داشته و مردم را به يهوديت و نصرانيت فراميخوانده و ميخوانند فرمود: «قولوا آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل الي ابراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب و الاسباط و ما اوتي موسي و عيسي و ما اوتي النبيون من ربهم لا نفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون» البقره: 136 [صفحه 237] ترجمه: بگوئيد به خداوند ايمان آورديم و به آنچه بر ما نازل گشته و به آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب و اسباط فرود آمده و به شريعتي که از سوي پروردگار به موسي و عيسي داده شده، به همگي ايمان داريم و ما ميان پيامبران فرق نميگذاريم و در برابر خداوند تسليم و مطيع هستيم. در نهجالبلاغه نيز آنجا که صحبت از پيامبران، به ميان آمده است، يقين و ايمان و باور آنان مورد توجه خاص قرار گرفته و شناخت انبياء به حقائق عالم هستي اعم از دنيا و آخرت و هر آنچه به آن دو مربوط ميشود، به طرز شيوائي بيان گرديده است. از نظر نهجالبلاغه ايمان رسولان الهي در چنان سطحي بوده است که گويا کل جهان خلقت را ديده و با همه جامعههاي بشري از اول تا آخر زيستهاند و در تلخيها و شيرينيها زندگي همراه مردم بودهاند. انبياء مصداق بارز متقين هستند و متقيان به تعبير قرآن، به آخرت يقين دارند و باورشان نسبت به عالم آخرت، آنچنان است که گويا همانند کسي که چيزي را به چشم خود ببيند و در برابر صحنهاي قرار گيرد، صحنههاي قيامت را ديده و مشاهده فرمودهاند و به وعده و وعيدهاي الهي آنچنان اذعان دارند که گويا همه آنها در برابر ديدشان قرار داشته است. «فکانما قطعوا الدنيا الي الاخره و هم فيها فشاهدوا ماوراء ذلک فکانما اطلعوا غيوب اهل البرزخ في طول الاقامه فيه و حققت القيامه عليهم عداتها فکشفوا غطاء ذلک لاهل الدنيا کانهم يرون ما لا يري الناس و يسمعون ما لا يسمعون...»[3]. [صفحه 238] ترجمه: گويا، انبياء «عليهمالسلام» پلي از دنيا به آخرت زده و عالم ماوراء جهان خاکي را از نزديک مشاهده کردهاند. آنان، مثل اينکه به وضع ناپيداي اهل برزخ در اقامت طولانيشان در آن، آگاهي يافتهاند و گو اينکه وعدههاي قيامت در حق ايشان تحقق يافته لذا پردهها را براي اهل دنيا کناري زدهاند و مثل اينکه رسولان الهي چيزي را ميبينند که ديگران نميبينند و صدائي ميشنوند که مردم عادي نميشنوند. آري پيامبران خدا به سبب همين ايمان، يقين و آگاهي، داراي ديدي وسيع و بينشي عميقاند و همه ابعاد حيات بشري را زير نظر دارند، انجام و فرجام امور را ميسنجند و از همهي آنها آگاه و مطلع هستند. بيشک، ايمان و يقين انبياء و ميزان آگاهي و شناخت آنان فوقالعاده، بوده است و لذا شخصيت فردي و اجتماعي آنان بسيار والا و از حيث خلق و خوي و رفتار و کردار بياندازه ممتاز بودهاند.
يقين که عاليترين درجهي ايمان و باور است، زيربناي فضائل اخلاقي و نيرومندترين انگيزه براي آراستگي انسان به خلق و خوي نيکو و پسنديده است و همان، عاملي قوي براي واداشتن انسان به پاکسازي نفس از رذالتها و پستيهاست.
صفحه 236، 237، 238.