پرورش استعدادها و آشکارسازي آنها
هم چنين است بسياري از کمالات که در انسان به صورت بالقوه وجود دارد و در واقع، انسان موجودي است در حال شدن که هر روز و هر لحظه قوهاي از انسان به فعليت ميرسد و کمالي بروز پيدا ميکند. [صفحه 219] آري همين نوزاد ضعيف انسان که فاقد همه نوع سلاح مادي و معنوي براي زندگي است کانوني است از قوهها و استعدادها که به تدريج ظاهر ميشوند و اگر انسان به طور صحيح تعليم و تربيت شود و آن قوهها بجا و به مورد به فعليت درآيند و عقل و انديشه آدمي در پرتو شريعت و وحي شکوفا شود بيترديد، انسان کامل و نمونه، به وجود خواهد آمد. و همين، يکي از دستاوردهاي مهم بعثت ميباشد که انبياء کوشيدهاند استعدادهاي نهفته در نهاد آدمي را آشکار سازند و اين نيروها و قوهها را در وجود او به صورت دفينهاي گرانبها ذخيره است، کشف کنند و انساني که تحت تعليم و تربيت انبيا واقع نشود اين استعدادها و خرد و عقل بالقوه در او، همانند گنجي است پنهان در دل زمين که کشف نميشود و پوسيده و ازميان ميرود. «... و يثيروا لهم دفائن العقول»[1]. ترجمه: و براي ايشان خردهاي گنجينهوار را آشکار ساخته و به ظهور ميرسانند.
حيوانات، اصولا زندگي خود را با غرائز ثابت و تقريبا يکنواخت آغاز ميکنند و به همان کيفيت نخستين به پايان حيات ميرسند ولي انسان زندگي خويش را تا اندازهاي ميتوان گفت از صفر شروع ميکند و گاهي حتي به بينهايت ميرسد. يعني بشر پس از طي مراحل خلقت در شکم مادر که قدم به عرصهي هستي و جهان خارج ميگذارد موجودي است بالقوه و داراي استعداد شدنها زيرا فاقد بسياري از نيروهاي ظاهري و باطني است او از آنچنان نيروي بدني بهرهمند نيست که از خود دفاع کند و از لحاظ فکر و تدبير نيز براي اداره زندگي خويش فکر و تدبيري ندارد و اگر مهر و عاطفه پدر و مادر، اين خلاها را پر نميکرد انسان به حيات خويش نميتوانست ادامه دهد.
صفحه 219.