پيامبران امي بودهاند
يعني آنان در مکتبي و مدرسهاي درس نخواندهاند و پيش استادي زانو بر زمين نزدهاند و از کسي مطلبي نياموختهاند بلکه هر دانشي که داشتهاند، علم لدني و از طريق وحي و الهام الهي بوده است. و معناي امي بودن يعني همين، که آنان درس ناخوانده بودهاند نه بيسواد و بيدانش و خواندن و نوشتن را از کسي تعليم نيافتهاند نه آنکه حتي از طريق وحي و تعليم الهي هم خواندن و نوشتن بلد نباشند. بدون شبهه بيسوادي و فقدان کمال و قدرت خواندن و نوشتن براي انبيا زيبنده نيست پس پيامبران داراي علم و دانش بودهاند منتهي از راه وحي نه تعليم و تعلم و قدرت خواندن و نوشتن داشتهاند منتهي به مصلحت، چيزي نمينوشتند. [صفحه 208] «و ما کنت تتلو من قبله من کتاب و لا تخطه بيمينک اذ الارباب المبطلون».[1]. ترجمه: و تو قبل از اين کتاب، کتابي ديگر نميخواندي و با دست خويش آن را نمينوشتي که در اين صورت، بهانهجويان باطلگرا به ترديد ميافتادند.
از بحث پيش روشن گرديد که تنها راه دانش انبيا و يگانه منبع علم و آگاهي ايشان وحي و سروش آسماني بوده است و بس.
صفحه 208.