ارتباط با غيب و اتصال با سرچشمهي وحي
[صفحه 206] بدون ترديد بايد امتياز بسيار بزرگي، رسولان و انبيا را از ديگر انسانها جدا سازد و بايد پيامبران داراي خصوصيتي باشند که بدانوسيله، فقط، آنان نه ديگران، عهدهدار رسالت و رهبري انسانها شدهاند. پس آن خصوصيت چيست؟ انبيا با جهان غيب در ارتباط هستند و از منبع و سرچشمه وحي سيرابند و نقشه و برنامهي خود را فقط از آفريدگار هستي دريافت ميدارند. بعث رسله بما خصهم به من وحيه[1]. ترجمه: رسولان خويش برانگيخت با وحي و سروشي که به ايشان اختصاص داد. از نظر نهجالبلاغه وحي برايانبياء تعليم و آموزش است که خداوند بدانوسيله آنان را براي اداي رسالت آماده ساخته و براي رهبري جامعه بشري، شايستهشان گردانيده است. پيامبران از طريق وحي، اطلاعات و آگاهيهاي لازم را ميگرفتند و برنامههاي حيات فردي و جمعي را به صورت شريعت و آئين زندگي، از رهگذر وحي آسماني دريافت داشته و به بشريت عرضه ميداشتند و به يک کلام وحي براي انبيا منبع فکري و سرچشمه انديشه تعالي و بالاخره اساس و پايه قانونگذاري بوده است. رسولان حق تعالي در پرتو وحي، چشمي باز، گوشي شنوا و دلي بيدار داشتند و در همه زمينههاي حيات بشري و در راستاي هدايت انسانها با چراغ و روشنائي وحي گام ميسپردند. [صفحه 207] «و ما برح لله عزت آلائه في البرهه بعد البرهه و في ازمان الفترات عباد ناجاهم في فکرهم و کلمهم في ذات عقولهم فاستصبحوا بنور يقظه في الابصار و الاسماع و الافئده.[2]. ترجمه: همواره براي خداوند- که نعمتهايش ارزشمنداست- در پارهاي زمانها و در دوران فترت و بريدگي از بشر از شرائع الهي بندگاني بوده است که در انديشهها و افکارشان، با آنان راز گفته و با عقلها و خردهايشان حرف زده است پس در نتيجه، از روشنائي بيدارکننده، بينشدهنده و گوش و دل بازکننده، بهرهمند گشتهاند. (يعني وحي بر ايشان نازل شده است).
پس براي رهبري جامعه انساني جز فردي از نوع خود بشر، شايسته نيست که بايد انسان صالح و فرد شايستهاي برخاسته از ميان خود بشر، زمام امور را به دست گيرد و رسالت الهي را انجام دهد اما اين سوال مطرح است که امتياز او بر ديگر افراد انسان چيست؟
صفحه 206، 207.