بيدارباش فطرت
«فاقم وجهک للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلک الدين القيم.»[1]. ترجمه: پس روي به آئين راست و صحيح کن بر اساس همان سرشتي که انسانها را بيافريد که در آفرينش خدا دگرگوني نيست و اين است دين و آئين حکم و استوار. فطرت از نظر لغت نوعي آفرينش است و منظور از فطرت انساني همان سرشت خداجوئي او است و ديني که انسان بايد روي به آن کند هماهنگ با خلقت و سرشت اوست و هيمن، انسان را به سوي دين و آئين توحيد و يکتاپرستي رهنمون است. دين در واقع روشي است براي زندگاني تا انسان با سلوک در آن، به سعادت و خوشبختي دست يابد و ان راه و روش بر اساس فطرت و سرشت انساني است.[2]. اما انسان در اثر فراموشکاري يا عادات ثانوي از مسير اين فطرت دور ميافتد و از جمله اهداف انبياء نگاهباني اين فطرت و سالم سازي آن است از انواع آلودگيهاي عادي که به دست انسان پيش ميآيد. انبياء يادآور همين ميثاق و پيمان فطري بشر با خداوند متعالاند و بر همين پايه فطري است که انسانها با تعليم و تربيت رسولان حق و به دور از انحراف و درماندگي از طفوليت به مرحله رشد و کمال ميرسند. «ليستادوهم ميثاق فطرته.»[3]. ترجمه: (انبياء را پي در پي فرستاد) تا در مورد پيمان فطري از انسانها بازخواست کند و بر آن اساس از ايشان مطالبه نمايد. [صفحه 190] و از آنجا که رشد و کمال انساني در پرتو شناخت پروردگار است و نيز بر بازشناسي موقعيت بشر نسبت به آفريدگار که همين شناخت تعيينکننده وضع اوست و در کنار اين شناخت است که وظائف و مسئوليتها مشخص ميگردند و بعکس فراموشي نعمتهاي بيحد و حصر اوست که بشر را در سراشيبي سقوط و انحراف قرار ميدهد لذا يادآوري و تذکر همين نعمتهاي الهي و شناساندن ولي نعمت واقعي از جمله اهداف بعثت، بيان شده است. «و يذکروهم منسي نعمته.»[4]. ترجمه: تا نعمت فراموش شده او را به ياد ايشان اندازند.
در قرآن مجيد ميفرمايد:
صفحه 190.