رهبري اجرائي
آري پيامبران، مجريان خوبي براي فرمانها و شرائع الهي بودند و در اين راه يعني اجراي برنامههاي دين، تلاش و کوشش عملي فراوان ميکردند و در راه حاکميت ارزشهاي الهي جهاد و مبارزه مينمودند و براي از ميان بردن عوامل مخرب و کارشکن از [صفحه 187] هيچگونه تلاش و فعاليت دريغ نميورزيدند و بر همين اساس است که جهاد و مبارزه در راه دين از برنامههاي اساسي و جدي تلقي شده است. «فجاهد في الله المدبرين عنه و العادلين به.»[1]. ترجمه: (رسول گرامي اسلام) با کساني که به خدا پشت ميکردند و از خط مشي و برنامه دين او منحرف ميگشتند، در راه خدا به جهاد و مبارزه پرداخت. «فبلغ رسالات ربه غير و ان و لا مقصر و جاهد في الله اعداءه غير واهن و لا معذر»[2]. ترجمه: پس او (رسول اکرم) رسالتهاي الهي را بدون کوچکترين سستي و کوتاهي، ابلاغ کردو به مردم رسانيد. و در راه خدا بدون کمترين ضعف و بهانهتراشي، با دشمنان او به پيکار و نبرد برخاست. آيا تاکنون بشر به اين تجربه رسيده که فقط با پند و اندرز و ارشاد و موعظه انسانها را با قانون دمساز کند و آنان را در برابر مقررات تسليم نمايد و جامعهي ايدهآل انساني را به وجود آورد؟ بدون شک، اگر چنين چيزي امکان ميداشت در مرحله اول خداوند مهربان و انبياء که به راستي دلسوز بشريت و حقيقتا انساندوست هستند به آن ميپرداختند اما ويژگي خلقت بشر که موجودي است داراي نفس سرکش و طغيانگر، وضع را طوري ساخته که بدون اعمال زور- آنجا که ايجاب کند- هدف پيش نخواهد رفت. [صفحه 188] و معني حديث «الجنه تحت ظلال السيوف»[3]. همين است که اگر در اديان آسماني و شرائع الهي جنگ و جهاد تجويز نميشد و دفاع، قانوني مقدس محسوب نميگرديد، ديگر انسان بهشتي وجود نميداشت زيرا که کفر و فسق جهانگير ميشد و جائز نبودن جهاد و دفاع، چراغ سبزي بود براي ياغيان قدرتطلب و گردنکشان هوسباز که همه نيروها را در استخدام خود درميآوردند و براي تامين خواستهاي شهواني خود انسانيت را به کلي به تباهي ميکشيدند. اين است که در نهجالبلاغه، انبياء با اين نقش معرفي شدهاند که علاوه بر آنکه آنان معلمان بشر بودهاند حاکمان و مجريان با نفوذي نيز بودهاند. «ارسله لانفاذ امره.»[4]. ترجمه: خداوند پيامبر اسلام را فرستاد تا امر خويش را در تامين حيات همه جانبه بشر و پياده کردن مقررات دين و آئين، پيش ببرد. و باز در رابطه با عملکرد پيامبر اسلام فرموده: «و وليهم وال فاقام و استقام حتي ضرب الدين بجرانه.»[5]. ترجمه: حکمراني بر مردم حکومت کرد که بپا خاست و استقامت ورزيد تا دين خدا در روي زمين حاکميت يافت. [صفحه 189]
انبياء عليهمالسلام هم چنانکه در بعد ارشاد و هشدار نسبت به بديها و بشارت به آثار نيکيها، راهبر و پيشوا بودهاند و باصطلاح در رهبري فکري و نظري، نقش تعيينکننده داشتهاند علاوه بر اين در بعد مديريت واجرا و در رهبري عملي نيز پيشرو بودهاند و برخلاف پندار عدهاي ناآگاه و کوتهنظر که کار اجرائي به دست گرفتن را آلودگي ميشمارند به بهانهي پرداختن به آخرت دنيا را به دست جباران نسپردهاند.
صفحه 187، 188، 189.