خطبه 090-خطبه اشباح












خطبه 090-خطبه اشباح



[صفحه 21]

خطبه الاشباح ستايش خداوندي راست که نمي‏افزايد مال او را منع عطا و بخشيدن و نمي‏کاهد دولتش را جود و بخشش زيرا هر بخشنده مالش کم مي‏شود جز خدا و هر عطاکننده نکوهش شده است جز او و اوست احسان‏کننده نعمتهاي پرفايده و عطاهاي بسيار و بهره‏ها جيره‏خواران او آفريده شدگانند به عهده گرفته و روزي آنان را و اندازه‏گيري فرمود خوراک آنها را و آشکار نموده است راه علاقمندان به سوي او را و خواستاران آنچه را که نزد اوست و نيست به آنچه درخواست شده بخشنده‏تر از آنچه درخواست نشده اوست اول آنچنانيست نبوده او را قبلي تا پيش از او چيزي باشد و اوست آخر آنچنان آخري که نيست او را مابعدي تا باشد چيزي بعد از او و او است بازدارنده مردمکهاي چشمها از اينکه به او رسند يا درک کنند او را نمي‏گذرد بر وي روزگار تا تغيير حالي در او پيدا گردد و بجائي نمي‏باشد تا انتقال و حرکت (از جائي به جائي) بر او روا باشد و اگر ببخشد آنچه را که شکافته از آن معدنهاي کوهها و خنديده است از آن صدفهاي درياها از قبيل نقره خالص و طلاي ناب و از پاشيده در و خوشه مرجان تاثير نمي‏کنند اين در بخشش او و تمام نمي‏گرداند فراواني آنچه را که نزد اوست از نعمتهايش و

مي‏باشد نزد او از پنهان شده نعمتها که تمام نمي‏نمايد آنها را درخواستهاي مردم به جهت اينکه اوست بخشاينده‏اي که کم نمي‏کند. بخشش او را درخواست تقاضا کنندگان او را بخيل نمي‏نمايد اصرار خواستاران

[صفحه 22]

بنگر اي سئوال‏کننده آنچه را که قرآن تو را راهنمائي کرده بر آن از صفت او پيروي نما به آن در روشني بجوي از نور راهنمائي قرآن و آنچه را داشته تو را شيطان با آموختن آن از آنچه نيست در قرآن بر تو وجوب آن و نه در طريقه پيغمبر اکرم صلوات الله عليه و آله و ائمه هدي اثر آن واگذار کن داشتن آن را به خداوند سبحان زيرا همين است ملتهاي حق خداي تعالي بر تو و بدان راه‏يافتگان و ثابت‏قدمان در علم آنان هستند بي‏نيازشان کرده از داخل شدن بر درهائي که بسته شده است پيش روي پوشيدگيها اعتراف کردن بر همه آنچه نمي‏دانند تفسيرش را از غيبي که پوشيده است خداوند ستود اقرار آنان را به ناتواني از فراگرفتن آنچه احاطه ندارند بر آن از روي دانش و ناميد انديشه نکردن آنان را در چيزي که امر نکرده است ايشان را بحث کردن از حقيقت آن استواري اکتفا کن به آنچه قرآن راهنمائي کرده و اندازه نگير بزرگي خداوند سبحان را به اندازه عقل خود که ميشوي از هلاک شوندگان

[صفحه 22]

او است آنچنان توانائي که هرگاه بکار افتد گمانها تا دريابند منتهاي توانائيش را و قصد کند انديشه‏اي که رها شده است از خطرهاي وسوسه‏ها تا واقع شود بر آن ذات در ژرفاهاي خفاياي پادشاهي او و شيفته شوند دلها به سوي او تا جاري شوند در چگونگي صفتهاي او و نيک... نهانگاههاي عقلها در جائي که نمي‏رسند به آن صفتها تا برسند بدانستن ذات او بازمي‏گرداند ذات او عقول را در حاليکه آنها طي کرده‏اند راههاي هلاکت و تاريکيهاي عوالم غيب را از روي اخلاص رو به او نهاده‏اند برمي گردند هنگامي که بازگردانيده شده‏اند در حالي که اعتراف‏کننده‏اند به اينکه رسيده نمي‏شود با سير در... به حقيقت معرفت او و خطور نمي‏کند بدل صاحبان انديشه‏ها خطورکننده‏اي از اندازه بزرگي قدرت او خداوندي که خلايق را بيافريد بر غير نقشه قبلي و از آن استفاده کند بدون آنکه پيروي کرده باشد بر آن از آفريننده شناخته شده باشد پيش از او و بنمود ما را از توانائي پادشاهي خود و از عجائب آنچه گوياست به آن نشانه‏هاي حکمت او و اقرار نيازمندي از موجودات به اينکه سر پا نگاهدارد آنها را با نگهداري توانائي خود آنچه را که راهنمائي نمود به ضروري بودن قيام برهان براي او بر ش

ناسائي خود و ظاهر شد در اشياء بديعه که پديد آورد آن را آثار صنعت او و نشانه‏هاي حکمت او پس گرديد هر چه آفريد برهان براي او و دليل بر وي و اگر چه بوده باشد مخلوقي بي‏زبان پس برهان او به تدبير و نظم گويا است و راهنموئي بر وجود صانع برپاست

[صفحه 23]

و گواهي مي‏دهم به اينکه هر کس تو را تشبيه کرد به گوناگون اعضاي مخلوقت و مفصلهاي کوچک بهم پيوسته که پوشيده شده است براي تدبير حکمت تو نه بست باطن دل خود را بر شناختن تو و مباشرت نکرد دلش يقين را به اينکه براي تو مانندي نيست و گويا نشنيده است بيزاري جستن تابعان را از متبوعين آنگاه که مي‏گويند به خدا سوگند ما در گمراهي آشکار بوديم هنگامي که شما را با پروردگار عالميان برابر مي‏نموديم دروغ گفتيد آنان که براي تو شريک قرار دادند آنگاه که تو را مانند قرار دادند به بتهايشان و نسبت دادند به تو صفت آفريده شدگان را با خيالهاشان و جزء جزء قرار دادند تو را مانند صاحبان جسمها با انديشه‏هاي خودشان و اندازه کردند تو را بر مخلوق داراي قواي گوناگون به رويه خردهاشان و گواهي مي‏دهم بر اينکه هر کسي برابر قرار داد تو را به چيزي از آفريدگانت به تحقيق شريک قرار داد آن را به تو و شريک قرار دهنده به تو کافر است به حکم آنچه نازل شده به آن آيات استوارت و گويا شده از آن گواهان حجتهاي ظاهرت و گواهي مي‏دهم توئي خداوندي که نهايت و پاياني براي تو نيست در عقلها تا باشي در مرکز وزش (نسيم تند) اندشه‏هاي عقول موصوف به چگونگي و نه در

انديشه‏هاي خاطرهاي آنها تا باشي محدود به حدي و موصوف به تغيير از جائي به جائي

[صفحه 24]

قسمتي از اين خطبه است اندازه‏گيري کرد آنچه را آفريد سپس استوار گردانيد اندازه آن را منظم کرد آن را و لطيف گردانيد تدبير آن را و در مسير خويش قرار داد پس تجاوز نکرد از حدود مقام خود و کوتاهي نورزيد از رسيدن به انتهاي مقصد خود و سرپيچي نکرد وقتي که مامور شد بروان شدن برخواست او و چگونه تواند سرپيچي کند در صورتيکه صادر شده است تمام کارها از خواست او است خداوند ايجادکننده انواع مخلوقات بدون بکارگيري انديشه‏هائي رجوع نمايد به سوي آنکه ملکه طبيعي که پنهان کرده باشد آن را و بدون آزمايشي که استفاده کند آن را از پيشامدهاي روزگار و نه همتائي که کمک نمايد او را بر آفريدن مخلوقات شگفت‏آور پس تمام گشت آفرينش او طبق دستور او قبول کرد طاعت او را و اجابت کرد به سوي دعوتش به پيش نيامد نزد اجراي امر او و دير کردن ديرکننده‏اي و نه سستي توقف نماينده راست گردانيد کجي اشياء را و روشن قرار داد حدودشان را و الفت داد با توانائي خود در ميان اضداد آنها و بهم پيوست سببهاي پيوستگيهاي آنها را و پراکنده ساخت آنها را بجنسهاي گوناگون در حدود و اندازه‏ها و خويها و شکلها مخلوقات شگفت‏آوري است که استوار گردانيد خلقت آنها را و ايجاد

نمود آنها را بر طبق آنچه خواست و اختراع نمود

[صفحه 24]

آنها را و قسمتي از اين خطبه در بيان کيفيت و چگونگي آسمان است و نظام بخشيد بدون آويختن پستي و بلندي‏هاي فاصله‏هاي وسيع آن را به چيزي و بهم پيوند داد شکافهاي وسيعش را و رابطه برقرار نمود ميان آنها و مانندهايش و آسان قرار داد براي فرود آيندگان به فرمان او و بالا روندگان با کردار آفريدگان او دشواري نردبان آنها را و فرمان داد آنها را بعد از اينکه آنها دود و بخار بودند تا بهم پيوست بندهاي قطعات فاصله‏هاي آنها را و گشود پس از بهم پيوستن درهاي بسته شده آن را و برگماشت ديده‏بانها از ستاره‏هاي فروزان بر راههاي آنها و نگهداشت آنها را از اضطراب در ميان شکاف هوا بدست قدرت خويش و فرمان داد آنها را تا درنگ کنند در جاي خود در حالي که تسليم امر او باشند و قرار داد خورشيد آن را نشانه روشني‏بخش براي روز آنها و ماه آن را نشانه کمرنگ را براي زدودن (تيرگي) از شب آنها آن دو را روان ساخت در مواضع انتقال مسيرشان و اندازه کرد سير آن دو را در راههاي درجه‏هاي آنها تا تميز داده شود شب و روز به سبب سيرشان و تا دانسته شود شماره سالها و حساب کارها به اندازه‏هاي سيرشان آنگاه آويزان کرد در فضاي آسمان کره آن را آويخت بر آن آرايش آ

ن را از ستاره‏هاي پنهان مانند درها و چراغهاي ستاره‏هاي آن و انداخت بطرف شياطيني که از راه دزدي گوش مي‏دهند سوراخ کنندگان درخشندگان آن را در جاي گردانيد آن را. بر طريقه دوام گردانيدن و تسخير آنها از ثابت بودن ثابت آنها و مسير کردن روندگان آنها از فرود آمدن آنها و بالا رفتن آنها از نحسها و سعدهاي آنها (براي نظام عالم)

[صفحه 25]

و قسمتي از اين خطبه در وصف ملائکه است پس آفريد خداوند سبحان براي ساکن کردن آسمانهاي خود و آباد ساختن آسمان بالاتر از پادشاهيش مخلوقي شگفت‏آور از فرشتگان خويش و پر ساخت بوسيله ايشان شکافهاي راههاي وسيع آن را و افکنده ساخت با ايشان گشادگيهاي فضاي آنها را در ميان جاهاي گشاده آن شکافها آواز تسبيح کنندگان از ايشان در مکانهاي پاک و پاکيزه و پرده‏هاي حجابها و سراپرده‏هاي بزرگي است. و پشت آن آواز بهم‏آميخته که کر مي‏گردد از آن گوشها درخشندگيهاي نوريست بازمي دارد ديده‏ها را از رسيدن به آن و مي‏ايستند حيران بر اطراف آن و آفريد آنان را بشکلهاي گوناگون و اندازه‏هاي متفاوت صاحبان بالها بپاکي ياد مي‏کنند بزرگي عزت او را به خود نسبت نمي‏دهند آنچه که آشکار شده در آفريده‏ها از کار شگفت او و و ادعا نمي‏کنند که ايشان مي‏آفرينند و چيزي را با او از آنچه يگانه است به آفريدن آن بلکه آنان بندگان گرامي هستند پيشي‏نمي‏گيرند بر خدا در گفتار و آنان به فرمان او عمل مي‏نمايند گردانيد آنان را در جاي خود اهل امانت بر وحي خويش و وادارشان کرد تا برسانند به پيغمبران امانتهاي فرمان و نهي او را و نگاهداشت آنان را از شک شبهه‏ها نيست

از ايشان منحرف شونده از راه خوشنودي او و ياري داد ايشان يا فايده‏هاي ياري‏گري و آگاهي داد بر دلهايشان فروتني رام شدن آرامي را و گشود براي آنان درهاي آسمان را به سوي وصف بزرگيهاي او و برپا نمود براي آنها علامتهاي آشکار بر نشانه‏هاي يگانگي خود گران نکرد ايشان را گران سازندگان گناهان و تغييري نداد ايشان را پي‏درپي آمدن شبها و روزها و قصد نکرد شکها با دشمني‏هاي خود استواري ايمانشان را و انبوهي نگردند گمانها بر پايگاه يقين ايشان و نيفروخت افروزندگيهاي کينه در آنچه ميان ايشانست و نربود از ايشان سرگرداني آنچه را که چسبيد از شناسائي او بدلهايشان و جاي گرفته از بزرگي او و ترس بزرگ قدري او در ميان سينه‏هايشان و راه نيافت برايشان وسوسه‏ها تا مسلط شود به چيرگي‏اش به انديشه‏هايشان دسته‏اي از فرشتگان در آفرينش مثل ابرهاي پر باران و در بزرگي کوههاي بلند و در تيرگي تاريکي که راه در آن گم گردد هستند و بعضي از ايشان آنانند که دريده است قدمهايشان حدود زمين پائين را آن قدمها مانند بيرقهاي سفيد هستند که فرو رفته باشد در شکافهاي هوا و در زير آنها بادي است به نرمي حرکت مي‏کند نگهميدارد آنها را در جائيکه منتهي شده از جوانب به نهايت

رسيده به تحقيق بازداشته از هر کار ايشان را شغلهاي عبادت او و پيوند داده است حقايق ايمان بين ايشان و ميان شناسائي او و منصرف ساخته آنها را به يقينها و از توجه به ديگري به سوي حيراني از شدت شوق به سوي او فرو نگذاشته است رغبتهاي آنان از آنچه نزد اوست بسوي آنچه در نزد غير اوست به تحقيق چشيده‏اند شيريني شناسائي او را و آشاميده‏اند از جام سيراب‏کننده از شراب محبت او و ريشه دوانده و جايگير شده است در ته دلهايشان و پيوستگي ترس او خم کرده‏اند با زيادي عبادت راستي پشتهاي خودشان را و از بين نبرده فراواني رغبت به سوي او ريشه زاري آنها را و باز نکرده از ايشان بزرگي منزلت رشته‏هاي فروتني ايشان را و راه نيافته بر آنها خودپسندي تا بسيار شمارند آنچه را که از پيش گذشته از ايشان (از).... و باقي نگذارده بر آنان فروتني ناشي از تعظيم حق بهره‏اي در بزرگ شمردن عملهاي نيکشان و راه نيافته سستي‏ها در کار آنها با زيادي کوشش ايشان و نکاسته رغبتهاي ايشان تا عدول کنند از اميدواري به پروردگارشان و خشک نگشته بجهت درازي راز نيابد اطراف زبانهاي ايشان و چيره نگشته بر ايشان کارها تا بريده شود از آهستگي زاري به سوي او آوازشان و از هم جدا نشد در

صفهاي اطاعت دوشهايشان و خم نکردند به راحت‏طلبي در انجام امر او گردنهايشان را و تسلط نمي‏يابد بر تصميم کوشش ايشان کند فهمي فراموشيها و تيرباران نمي‏کند همتهاي ايشان را فريب دهندگان شهوتها قرار داده‏اند خداوند عرش را ذخيره براي روز حاجتشان و قصد کردند او را هنگام رو آوردن مردم به سوي آفريدگان با خواست خودشان توقف نمي‏کنند از رسيدن به پايان پرستش او باز نمي‏گرداند ايشان را حرص و محبت به لزوم عبادت او مگر به سوي ريشه‏ها از دلهاشان بريده نمي‏شود (آن ريشه‏ها) از اميدواري او و ترس او بريده نشد سببهاي ترس از ايشان تا سست شوند در کوشششان و اسير نکرد آنان را طمعها تا برگرفتند سعي نزديک (دنيا) را بر کوشش (آخرت) خودشان و بزرگ نشمرند آنچه را گذشته از عبادات خودشان و اگر بزرگ شمرند اعمال خود را هرآينه زايل گرداند اميد را از ايشان انواع ترس ايشان و اختلاف نکرده‏اند درباره پرروردگارشان به جهت استيلاي شيطان بر ايشان و متفرق نساخته آنان را بدي بريدن از يکديگر، و مسلط نشد بر ايشان کينه حسد بر يکديگر و دسته دسته نکرده آنها را برگشتهاي شک و چند قسم ننموده ايشان را اختلافهاي تصميمها پس ايشان گرفتاران ايمانند جدا ننموده آنها را از

ريسمان ايمان ميل به باطل و نه برگشتن از حق و نه سستي و نه کاهلي (در عبادت) و نيست در طبقات آسمانها جاي پوستي مگر آنکه بر آن فرشته‏اي است بسجده افتاده يا کوشش‏کننده شتابنده زياد مي‏کنند بر اثر بسياري طاعت پروردگارشان علم و يقين خود را و مي‏افزايد عزت پروردگارشان در دلهاشان بزرگي را

[صفحه 28]

و قسمتي از اين خطبه در بيان چگونگي آفرينش زمين و گسترانيده شدن آنست بر روي آب فرو برد زمين را بر جنبش موجها (ي آب) پرهيجان و آبهاي زياد درياهاي پرشدت مي‏زد بلنديهاي موجها بعضي بعضي را بهم کوفته مي‏شدند انداخته شده‏هاي موجهاي بالا آمده آن و مي‏انداخت کف را مانند حيوانهاي نر هنگام هيجان آنها تا رام شد سرکشي آب پرموج متلاطم به جهت سنگيني بار زمين و ساکن شد هيجان مدافعه آن هنگامي که گرفت آن را با سينه خود و رام گشت در حالي که آرام بود هنگامي که غلطيد زمين به روي آن بدوشهاي خود برگشت (آب) بعد از اضطراب امواجش آرميده مغلوب و در حلقه آهنين لجام ذلت فرمانبردار و گرفتار شده و ساکن گرديد زمين در حاليکه گسترانيده شده بود در ميان موج بزرگ آن و برگشت از نخوت فخر خود و بلند پروازي خود و پربادي دماغش و بلندي بي‏حد خود و به بست آن را بر پري روان شدن آن و فرو نشست پس از سبکي کردنش و ايستاد پس از نازش کردن بر جستنهايش چون آرام گرفت هيجان آب از زير نواحي زمين و برقرار کرد خداوند کوههاي بلند بالا بزرگ را بر دوشهاي آن باز نمود راههاي چشمه‏ها را از بالاي دماغه‏هاي آن و پراکنده ساخت آن را در بيابانهاي گشاده آن و مجاري ن

هرهاي آن و با هم مساوي قرار داد حرکات زمين را به سبب کوههاي ثابت از سنگهاي سخت آن و صاحبان سرهاي بلند از سنگهاي سخت آن پس زمين آرام گرفت از حرکت به جهت فرو رفتن کوهها در گوشه‏هاي سطح آن و داخل شدن آنها به سختي در اعمالش در حاليکه درآمده‏اند از سوراخهاي دماغهاي آن و بجهت سوار شدن آن کوهها بر گردنهاي زمين هموار و بلنديهاي آن و فراخ نمود ميان قضاء و ميان زمين را مهيا فرمود هوا را محل نفس کشيدن براي ساکنين آن و بيرون آورد به سوي آن اهل زمين را با جميع آنچه به آن نيازمندند پس از آن به حال خود نگهداشت زمين بي‏گياه را که نارسا بود آبهاي چشمه‏ها از (سيراب کردن) بلنديهاي آن و نمي‏يابد نهرهاي کوچک و رودخانه‏ها وسيله رسيدن به سوي آن تا پديد آورد براي آنها ابرهاي پديدار را تا زنده کند مرده آن را و بروياند گياه آن را و بهم پيوست ابر آن را پس از پراکنده بودن قطعه‏هاي درخشان آن و جدائي پاره‏هاي آن تا چون به جنبش درآمد موجهاي زياد ابرهاي پرآب در آن و درخشيد برق آن در اطراف آن و ساکن نشد درخشندگي آن در ميان قطعه‏هاي بزرگ ابرهاي سفيد روي هم انباشته فرستاد ابر بارنده پي در پي نزديک شد به زمين ابر مايل به پايين پرآب مي‏دوشيد با

د جنوب بارانهاي پي‏درپي آن را و ريزشهاي با شدت آن را چون افشاند ابر باريدن پي‏درپي زياد خود را و گران آنچه را که برداشته است آن را از بار سنگيني که بار شده است بر آن بيرون آورد به آن از جاهاي بي‏گياه زمين گياه را و از کوههاي بي‏گياه علفهاي تازه و تر را پس زمين شادي مي‏کند به زينت مرغزارهاي خود فخر و خودنمائي مي‏نمايد به آنچه پوشانده شده به آن از چادرهاي شکوفه‏هاي درخشنده آن و به زيور آنچه آراسته گرديده به آن از شکوفه‏هاي تازه و تر آن و قرار داد آن گياهها را معاش کفايت کننده براي مردم و روزي براي چهارپايان و باز کرد راههاي گشاده در اطراف زمين و برپا نمود نشانه‏هائي براي روندگان بر ميان راههاي آن

[صفحه 29]

چون گسترانيد زمين خود را و جاري ساخت امر خود را برگزيد آدم (عليه‏السلام) را برگزيده‏اي از ميان مخلوقاتش و گردانيد او را نخستين آفرينش خويش و ساکن نمود او را در بهشت خويش و فراوان کرد در آنجا روزيش را و سفارش فرمود به او در آنچه نهي کرده بود او را از آن و به او آموخت که در اقدام بر اينکار پيش آمدنست به نافرماني او و در خطر انداختن است منزلت او را پس آدم اقدام کرد بر آنچه نهي فرموده بود او را از آن تا مطابقت نمايد با علم سابق او پس فرودآورد او را بعد از توبه تا آباد گرداند زمين خود را با نسل او و تا بپا دارد حجت را به واسطه او بر بندگانش و خالي نگذاشت آنها را بعد از آنکه قبض روحش کرد از چيزهائيکه محکم مينمايد بر آنان دليل مالکيت خود را و پيوند ميدهد ميان ايشان و ميان شناسائي خود بلکه ياد کرد آنان را در هر زمان با دليلها بر زبان برگزيدگان از پيغمبرانش و بر دوش‏گيرندگان امانتهاي پيغامهاي او در قرني پس از قرني تا تمام شد بوسيله پيغمبر ما محمد صلي الله عليه و آله حجت او و رسيد به پايان عذر او و بيم دادن او و اندازه کرد روزيها را آنها را زياد و کم گردانيد و تقسيم کرد آنها را به تنگي و فراخي و عدالت کرد

در آن تا بيازمايد هر که را بخواهد به آساني دست آوردن روزيها و دشواري آن و تا آزمايش نمايد با اين سپاس و شکيبائي را از پي نيازشان و نيازمندشان سپس نزديک ساخت به فراخي آن بي‏چيزي آن را و به سلامتي آن آفتهاي ناگهاني آن را و گشادگيهاي شاديهاي آن اندوههاي بي‏چيزيهاي آن را و آفريد سرآمد زندگي را دراز کرد آن را و کوتاه کرد آن را و مقدم کرد آن را و به تاخير انداخت آن را و پيوند داد مرگ اسباب آن را و قرار داد آن مرگ را کشنده طنابهاي عمرها و پاره‏کننده ريسمانهاي محکم پرتاب آنها

[صفحه 30]

(خداوند) داننده راز است از باطنهاي پنهان‏کنندگان و راز رازگويندگان و از خطورکنندگان انداخته شده گمانها و از محکم شدگان تقسيمات يقين و از موضع در ديده نگريستن از زير پلکهاي چشم و از آنچه در بر گرفته است پوشيده‏هاي دلها و پنهان‏کننده‏هاي پنهانيها و از آنچه گوش داده است براي دزديدن آن سوراخهاي گوشها و از مراکز تابستان مورچگان و سوراخهاي زمستاني حشرات و از بازگردانيدن آواز ناله از زنان جدا گرديده از فرزندان و از صداي آهسته قدمها و از مراکز نمو ميوه از اندرون غلافهاي غنچه‏ها و از جاي پنهان شدن وحشها از غارهاي کوهها و رودخانه‏هاي آنها و از جاي پنهان شدن پشه‏ها ميان ساقهاي درختان و پوستهاي آنها و جاي پيوستن برگها از شاخه‏ها و از محل فرودآمدن نطفه‏هاي آميخته از مجاري صلبها و از برآمده ابرها و بهم پيوسته آنها و از ريزان شدن باران ابرها در جاهاي بهم انباشته آنها و از آنچه مي‏پاشند گردبادها بدامنهاي خرد و نابود مي‏کنند بارانها به سليهايشان و از فرورفتن حشرات زمين در تلهاي ريگها و از جايگاه صاحبان بالها به بلنديهاي سرهاي کوهها و از نغمه سرائيهاي صاحبان نطق (از مرغان) در تاريکيهاي آشيانه‏ها و از آنچه فراگرفته

است صدفها و دايگي کرده (پرورش داده) بر آن موجهاي درياها و از آنچه پوشانده آن را تاريکي شب و يا تابيده بر آن روشني دهنده روز (آفتاب) و از آنچه پي‏درپي وارد گرديد بر آن پرده‏هاي تاريکيها درجات و اطوار نور و از نشانه هر گامي و صداي آهسته هر حرکتي و از بازگردانيدن هر کلمه‏اي و جنبش هر لبي و جايگاه هر کس و مقدار وزن هر ذره‏اي و از صداهاي پنهاني هر نفس تصميم گيرنده و از آنچه بر روي زمين است از ميوه درخت يا افتاده برگي يا قرار گرفتن نطفه‏اي يا محل جمع شدن خون و بسته گشته مانند پاره گوشت يا آغاز پديده خلق و نطفه نرسيده باد در اين دانائي مشقتي و راه نيافته به او در نگاهداري آنچه که آفريده از آفريده خود عارضه‏اي و فرانگرفت او را در اجراي امور و تدبيرهاي مخلوقات هيچ کدورت و سستي بلکه جاري گشت در آنها علم او و به شماره درآورد آنان را شمردن او و فراگرفت آنها را دادگستري او و پوشيد آنها را کرم او با تقصيرشان از درک حقيقت آنچه که او

[صفحه 31]

شايسته اوست خدايا توئي سزاوار وصف نيکو و شمارش زياد (از ستايش) اگر آرزو گرفته شوي بهترين آرزومند شدگاني و اگر اميد گرفته شوي تو گراميترين اميد داشته شدگاني خدايا بازکردي براي من زباني در آنچه مدح نمي‏گويم با آن جز تو را و ثنا نمي‏گويم به آن بر کسي به جز تو و متوجه نمي‏کنم آن را به سوي مرکزهاي نوميدي و جاهاي بدگماني و بازگردانيدي زبان مرا از مدحهاي آدميان و مدح گفتن بر پرورش‏يافتگان آفريده‏شدگان خدايا براي هر ثناکننده را بر کسي که ثنا گفته بر او مزدي است از پاداش يا خوبي از بخشش کردن و اميد گرفتم تو را راهنما بر ذخيره‏هاي رحمت و گنجهاي آمرزش خدايا اينجا مقام کسي است منحصر داشت تو را به يگانگي که آن خاص تو است و نديده سزاوار براي اين ستايشها و ثناها کسي را غير از تو و مرا نيازمنديست به سوي تو اصلاح نمي‏کند خواري آن را مگر فضل تو و نجات نمي‏دهد از بي‏چيزي آن مگر احسان تو و بخشش تو ببخش ما را در اين مقام خوشنودي خود را و بي‏نياز گردان ما را از دراز کردن دستها به سوي غير تو زيرا تو بر هر چيز توانا هستي


صفحه 21، 22، 22، 23، 24، 24، 25، 28، 29، 30، 31.