خطبه 086-موعظه ياران
[صفحه 87] خطبه المصباح اي بندگان خدا به راستي از دوستترين بندگان خدا به سوي او بندهايست ياري داد (غالب ساخت) او را خداوند بر نفس او پس لباس زيرين قرار داد اندوه را و لباس ظاهري قرار داد ترس را پس روشن شد چراغ هدايت در دل او و مهيا کرد مهماني را براي روز خود که فرودآينده است به او و نزديک گردانيد بر نفس خود دور را و آسان گردانيد سخت را نگريست و بينا شد و ياد کرد پس زياد نمود و سيراب شد از آب شيرين گوارا آسان شده براي او جاهاي ورود آن پس آشاميد اولبار رفت در راه راست هموار که برکنده جامههاي شهوتها را و تهي شده از همه غمها مگر يک غم منحصر کرد به آن پس بيرون آمد از صفت کوري و شرکت و معاشرت با اهل هواي نفس و برگشت از کليدهاي درهاي هدايت و از آلتهاي بستن درهاي هلاکت که ديد راه خود را و پيمود راه خود را و شناخت نشانه خود را و عبور کرد آبهاي انبوه فروگيرنده را و چنگ زد از دست آويزها به محکمترين آنها و از کوهها به استوارترين آنها پس او از يقين بر مثال نور آفتاب است که نصب کرده نفس خود را براي خداوند پاک در بلندترين کارها از بازگردانيدن هر سواليکه وارد شود بر او و بازگردانيدن هر فرع به سوي اصل خود چراغ تاريکيهاس ت کشف کننده امرهاي مشتبهست کليد بستههاست رفعکننده مشکلاتست رهنماي بيابانهاست ميگويد و ميفهماند و ساکت ميشود سالم ميماند به تحقيق خالص نمود عبادت را براي خدا پس خالص نمود او را خداوند براي خود او از معدنهاي دين او و کوههاي زمين اوست که لازم گردانيده بر نفس خود عدالت را پس بود اول عدالت او دور کردن هواي نفس از خود تعريف ميکند حق را و عمل ميکند به آن وانميگذارد براي خير پاياني مگر قصد ميکند آن را و نه جاي گمان خيري مگر آهنگ ميکند آن را سپرده به کتاب عنان خود را پس او پيشرو آن و پيشواي اوست فرودميآيد هر جا که فرودآمد بار گران آن و جا ميگيرد هر جا که بود جايگاه آن [صفحه 88] و ديگري که خود را عالم ناميد و نيست عالم فراگرفته نادانيهائي از ناداناني و گمراهيهائي از گمراهاني و گسترده است براي مردم وامهائي از وامهاي فريب و گفتار دروغ حمل کرده کتاب را بر انديشههاي باطل خود و برگردانده حق را بر خواهشهاي خود ايمن ميگرداند مردم را از گناهان بزرگ و آسان ميگرداند گناهان بزرگ را ميگويد ميايستم نزد شبههها و در آنها واقع شده و ميگويد کنارهگيري ميکنم از بدعتها و در ميان آنها خوابيده پس صورت صورت انسانست و دل دل حيوان است نميشناسد درب هدايت را تا پيروي کند آن را و نه درب کوري را تا بازايستد از آن اين مرده زندههاست پس کجا ميرويد و کجا بازگردانيده ميشويد و حال آنکه نشانههاي هدايت بر پاست و نشانهها روشن است و نشانه راهيابي نصب شده پس به کجا بيت پيامبر شما و آنان زمامهاي حقند و نشانههاي دينند و زبانهاي راستند فرودآوريد ايشان را به نيکوترين جاهاي قرآن (آنها را مانند قرآن نگهداريد) و وارد شويد بر ايشان مانند وارد شدن شتر تشنهاي مردم فراگيريد روايت را از خاتم پيامبران درود فرستد خداوند بر او و اهل بيت او به راستي ميميرد آن کس که مرد از ما و نيست مرده و ميپوسد آن کس که پ وسد از ما و نيست پوسيده پس نگوئيد آنچه را که نميشناسيد زيرا بيشتر حق در آن چيز است که ناخوش داريد و معذور داريد آن کس را که حجتي نيست شما را بر او و منم او آيا عمل نکردم در ميان شما به بار گرانتر و آيا نگذاشتم در ميان شما بار گران کوچکتر را و نصب کردم در ميان شما پرچم ايمان را و آگاه ساختم شما را بر حدها و مراتب حلال و حرام و پوشانيدم به شما لباس عافيت را از عدالت خودم و گسترانيدم براي شما امر مشروع را از گفتارم و کردارم و بنمودم به شما پسنديدههاي خلقهاي نيک را از نفس خودم پس به کار نبريد انديشه را در آنچه درک نميکند ريشه آن را ديده بينا و با کوشش نميتواند نفوذ کند به سوي آن انديشه [صفحه 89] تا گمان برد گمانکننده بر اينکه دنيا بسته شده است بر بنياميه ميدهد به آنها خير خود را و وارد ميکند آنها را به آب صاف خود و برداشته نميشود از اين امت تازيانه آنها و نه شمشير آنها و دروغ گفت گمان برنده بر اين بلکه مانند چشيدن آب اندکي است از لذت زندگاني ميچشند آن را زماني سپس مياندازد آن را يکجا تماما
صفحه 87، 88، 89.