خطبه 083-درباره عمرو بن عاص
[صفحه 213] خطبه المکيده شگفتا براي پسر نابغه (عمروعاص) ميگويد به اهل شام در من شوخي است و من مردي بازيکنندهام مزاح ميکنم و ميکوشم در بازي به تحقيق گفته باطل را و گويا شده به گناه آگاه باش بدترين گفتار دروغ است همانا او سخن ميگويد و دروغ ميگويد و وعده ميدهد پس خلاف ميکند و سئوال ميکند پس اصرار مينمايد سئوال ميشود پس بخل ميورزد و به عهد خيانت ميکند و قطع ميکند پيوند خويش را پس هرگاه باشد هنگام جنگ پس چه بسيار نهيکننده و امرکننده است او ماداميکه نگرفته شمشيرها جاهاي گرفتن خود را پس چون باشد اين ميباشد بزرگترين حيله او اينکه نشان بدهد به مردم دبر خود را آگاه باشيد به خدا سوگند به راستي بازميدارد مرا از بازي ياد کردن مرگ و او را بازميدارد از گفتار حق فراموش کردن آخرت و او بيعت نکرد به معاويه تا شرط کرد براي او که بدهد به او بخششي و رشوه بدهد براي او بر ترک دين رشوه اندکي
صفحه 213.