نامه 078-به ابوموسي اشعري
[صفحه 310] رساله الي الاشعري پس به راستي مردم بازماندند بسياري از آنها از بهره (حقيقي) خودشان ميل کردند با دنيا و سخن گفتند به خواهش نفس و من فرودآمدم از اين امر به جايگاهي شگفتآور گردآمده در آن گروههائي به خودپسندي واداشته آنها را نفسهايشان و من معالجه ميکنم از آنها زخمي را ميترسم از اينکه برگردد خون بسته (غير قابل علاج) شود و نيست مردي بدان حريصتر بر وحدت امت محمد صلوات الله عليه و آله و بر سازگاري ميان آنها از من درخواست ميکنم به اين نيکي پاداش و کرامت بازگشت را و به زودي وفا ميکنم به آنچه وعده دادم بر خودم و اگر چه برگشتي از شايستگي آنچه جدا شدي از من بر آن به راستي بدبخت کسي است محروم شود از سود آنچه داده شده از خرد و آزمايش و من به خشم ميآيم از اينکه بگويد گويندهاي به باطل و اينکه تباه سازم امري را که اصلاح کرده آن را خداوند پس واگذار آنچه را که نميشناسي زيرا بدترين مردم رسانندگانند به تو گفتارهاي بد را والسلام
صفحه 310.