نامه 065-به معاويه
[صفحه 301] رساله الي معاويه اما پس از ستايش خداوند وقت آن رسيده تو را که سود ببري به نگريستن بيننده از کارهاي آشکار راستي راه رفتي در جاهاي رفتار گذشتگان خود با ادعا کردنست باطلها را و بيپروا انداختن خود در دروغگوئي و دروغها و بر خود بستنت چيزي را که برتر از فراخور تست و ربودنت چيزي را که سپرده شده نزد تو (از مال مسلمانها) جهت گريختن از حق و انکار کردن چيزي را که آن لازمتر است تو را از گوشتت و خونت از آنچه نگهداشته آن را گوش تو و پر شده به آن سينه تو چيست پس از حق مگر گمراهي آشکار و پس از ظاهر شدن مگر مغلطهاندازي بپرهيز از شبهه و شامل شدن آن بر شکلهاي گوناگون آن زيرا فتنه دير وقتي است آويخته است پردههاي خود را و ضعيف گردانيده ديدهها را تاريکي آن و به راستي رسيد به من نوشتهاي از تو درهم و مغشوش از گفتار سست بود توانائي آن از آشتي و داراي افسانههائي بود.... آنها را از تو دانائي و نه بردباري گرديدي از آن سخنان مانند فرورونده در زمين نرم و بيراهه رونده در جاي تاريک و بالا رفتي بجاي بلندنگري دور از مطلوب دور است نشانههاي آن کوتاه است نزد آن عقاب بلند پرواز و برابر ميشود با آن (ستاره) عيوق پناه ميبرم ب ه خدا از اينکه زمامدار شوي براي مسلمانها پس از من در حل و عقد يا جاري سازم براي تو بر کسي از آنها عقد بيعتي يا پيماني از حالا در باب نفس خود را و نظر کن براي آن زيرا اگر تو کوتاهي کني تا برخيزند به سوي تو بندگان خدا بسته شود بر تو کارها و ممنوع شوي از امري (توبه) که آن از تو امروز پذيرفته است والسلام
صفحه 301.