نامه 063-به ابوموسي اشعري
[صفحه 308] رساله الي الاشعري از بنده خدا علي اميرالمومنين به سوي عبداله پسر قيس اما پس از ستايش خداوند به تحقيق رسيد به من از تو گفتاري که آن بر سود و ضرر توست چون آمد بر تو فرستاده من بالا زن دامن خود را و محکم ببند بند زير جامهات را و بيرون اي از سوراخ خود و برانگيز کسي را که با توست و اگر (امر ما را) راست پند پشتي بيا و اگر سست شدي دور شو و به خدا سوگند آورده ميشوي هر جا که هستي و رها نميشوي تا آميخته شود گوشت تو به استخوان تو و.... تو به خشک تو و تا شتابانيده شوي از جاي نشستن خود و بترسي از پيش خود مانند ترسيدن تو از پشت سر خود و نيست آن (فتنه) آسان چنانکه ميپنداري وليکن آن حادثه بزرگي است بايد به مرکبش سوار شد و سختيهايش را هموار ساخت و کوههاي ناصافش را صاف نمود پس انديشه خود را به کار گير مالک شو بر امر خود و بگير بهره و نصيب خود را و اگر ناخوش داري پس دور شو به سوي تنگي و غير رستگاري و سزاوار است ديگران از تو کفايت کنند در آن حال که تو در خوابي تا نگويند فلاني در کجاست به خدا سوگند آن حق است با دست مرد حق انجام ميگيرد باکي ندارم از آنچه ميکند خدانشناسان والسلام
صفحه 308.