نامه 041-به يكي از كارگزارانش












نامه 041-به يکي از کارگزارانش



[صفحه 289]

رساله الارامل اما پس از ستايش خداوند من شريک گردانيدم تو را در امانت خود (حکومتم) و قرار دادم تو را جامه زيرين خود و آستر جامه خود و نبود در خانواده من مردي مطمئن‏تر از تو در نفسم براي ياري دادن و تقويتم وادار کردن امانت به من و چون ديدي زمانه را بر پسر عمويت سخت گرفته و دشمن خشم کرده است و امانت مردم تباه گشته و اين امت ستم کردند و پراکنده گشتند برگرداندي براي پسر عمويت پشت سپر را و جدا شدي از او با جدا شوندگان و فروگذاشتي او را با فروگزارندگان و خيانت کردي او را با خيانت کنندگان نه پسر عموي خود را ياري نمودي و نه امانت را ادا کردي و گويا تو نبودي خدا را اراده کني با کوشش خود (در راه دين) و گويا تو نبوده‏اي بر دليلي از پروردگار خود و گويا تو جز اين نبوده حيله مي‏کني اين امت را از دنياي آنها و قصد مي‏کني فريب آنها را از.... هنگامي که توانا ساخت تو را سختي پس در خيانت کردن امت زود آغاز کردي حمله را و شتابان انجام دادي برجستن را و ربودي آنچه را که دست يافتي بر آن از مالهاي آنها که نگهداشته شده بود براي بيوه زنان آنها و يتيمان آنها مانند ربودن گرگ تندرو خون‏آلود بز شکسته پا را و حمل کردي آن را به

سوي حجاز در حالي که گشاده‏سينه و خوشحال بودي مجمل آن غير باک کننده بودي از اخذ آن گويا تو پدر مباد غير تو را روان کردي به خانواده‏ات ميراث خود را از پدرت و مادرت پس منزه است خداوند آيا ايمان نداري به معاد آيا نمي‏ترسي از بررسي دقيق حساب اي آن کسي که به شمار مي‏آمدي نزد ما از خردمندان چگونه فرومي‏بري آشاميدني و خوردني را در حاليکه ميداني تو مي‏خوري حرام را و و مياشامي حرام را و مي‏خري کنيزان را و نکاح مي‏کني زنان را از مال يتيمان و بيچارگان و مومنهاي جهاد کنندگان آنان که اختصاص داده خداوند بر آنان اين مالها را و نگهداري نموده به وسيله آنان اين شهرها را پس بترس از خداوند و برگردان به اين گروهها مالهايشان را و اگر نکني اين را سپس مسلط کند خداوند مرا بر تو هرآينه عذر صحيح خواهم آورد به سوي خدا در کيفر تو و خواهم زد تو را به شمشيرم که نزدم به آن کسي را مگر داخل شد به آتش به خدا سوگند اگر حسن و حسين انجام مي‏دادند مانند آنچه را که انجام دادي نمي‏بود براي آنها نزد من هيچ آشتي و دست نمي‏يافتند از من به مرادي تا بگيرم حق را از آنها و زايل گردانم باطل را که ناشي شده از ستم کردن ايشان و سوگند مي‏خورم به خداي پروردگار ج

هانيان شاد نمي‏گرداند مرا که آنچه گرفته‏اي از مالهاي ايشان حلال باشد مرا باقي گذارم آن را ميراث براي کسي که پس از من است پس در صبح شتر را آهسته بچران (اندکي صبر کن....گويا تو رسيده‏اي به پايان و دفن شده‏اي در زير خاک و نمايانده شده بر تو کردارهاي تو در جائيکه فرياد مي‏کند ستمکار در آن به اندوه خوردن و آرزو مي‏کند ضايع سازنده (حقوق) در آن بازگشتن را حال آنکه نيست هنگام گريختن از عذاب


صفحه 289.