نامه 027-به محمد بن ابوبکر
[صفحه 286] رسالته ابن ابيبکر بگستر براي آنان بالهاي محبت را و نرم کن براي آنان پهلويت را و گشاده گردان براي آنان صورت خود را و براي آنان قرارده در ميان آنها در نگاههايت تا طمع نکند بزرگان در ميل کردن تو از عدالت براي آنان و نااميد نشود ناتوانان از عدالت تو بر آنان زيرا خداوند بزرگ پرسش مينمايد از شما اي گروه بندگان او از کوچک از کردارهاي شما و بزرگ (آنها) و آشکار و پنهاني (آنها) و اگر عذاب کند پس شما ستمکارتريد و اگر عفو کند او بزرگوارتر است [صفحه 286] و بدانيد اي بندگان خدا که پرهيزکاران بردند (سود) زودگذر دنيا و هميشگي آخرت را پس شريک شدند با اهل دنيا در دنياشان و شريک نشدند اهل دنيا در آخرتشان قرار گرفتند در دنيا به بهترين آنچه قرار گرفته ميشود و خوردند (نعمت) آن را به بهترين آنچه خورده ميشود پس بهره گرفتند از دنيا آنطور که بهره گرفت از آن ستمکاران از اهل نعمت فراگرفتند از آن آنچه را که فراگرفت گردنکشان متکبران سپس برگشتند از دنيا با توشه رساننده و با تجارت سود دهنده دريافتيد لذت اعراض از دنيا را در دنياي خودشان و يقين کردند بر اينکه آنان همسايگان خدايند فردا در آخرتشان بازگردانيده نميشود آنان را خواهشي کم نميشود آنان را بهره از لذتي پس بترسيد اي بندگان خدا از مرگ و نزديکي آن و آماده کنيد براي آن ساز و برگش را زيرا آن ميايد با امر بزرگ و با جريان پر اهميتي با خيري (ميايد) نميباشد با او شري هرگز يا با شري نميباشد با آن خيري هرگز پس چه کسي است نزديکتر به بهشت از حملکننده براي آن و کيست نزديکتر به آتش از عملکننده براي آن و شما راندهشدگان مرگيد اگر بيايستيد براي آن ميگيرد شما را و اگر بگريزيد از آن درمييابد شما را و او همراهتر است با شما از سايه شما مرگ بسته شده است به پيشانيهاي شما و دنيا پيچيده ميشود از پشت شما بترسيد از آتشي که عمقش زياد است و گرمي آن سخت است و عذاب آن تازه است سرائيست نيست در آن مهرباني و گوش به سخن کسي داده نميشود و برطرف نميشود در آن اندوه و اگر بتوانيد که زياد گردد ترس شما از خدا و نيکو باشد گمان شما به او پس جمع کنيد ميان اين دو را زيرا بنده جز اين نيست ميباشد نيکي گمان او به پروردگار خود به اندازه ترس او از پروردگار خود و نيکبينترين مردم به خدا ترسناکترين ايشان است از خدا [صفحه 287] و بدان اي محمد پسر ابيبکر من حاکم قرار دادم تو را بر بزرگترين لشگرهاي خود در نفسم که اهل مصرند پس تو سزاواري بر اينکه مخالفت کني با نفس خود و اينکه دفاع کني از دين خود اگر چه نمانده باشد براي تو مگر يک ساعت از روزگار و به خشم نياور خدا را به خشنودي يکي از خلقهاي او زيرا در خدا عوض است از غير او و نيست از خدا عوضي در غير او بهجاآور نماز را در وقت آن که معين شده براي آن پيش از وقتش انجام نده آن را براي بيکاري و به تاخير نيانداز آن را از وقتش به جهت مشغول شدن به کاري و بدان هر چيز از عملت تابع است به نمازت [صفحه 287] به راستي برابر نيست پيشواي رستگاري و پيشواي تباهي و دوست پيامبر و دشمن پيامبر و به تحقيق فرمود براي من پيامبر خدا صلي الله عليه و آله من نميترسم بر امتم از مومن و نه از شرک اما مومن پس بازميدارد او را خداوند به سبب ايمانش و اما مشرک خوار گرداند او را خداوند به سبب شرکش وليکن من ميترسم بر شما از هر منافق دل (دو رو) دانا به زبان ميگويد آنچه را که شما ميپسنديد و ميکند آنچه را شما ناپسند ميداريد
صفحه 286، 286، 287، 287.