نامه 003-به شريح قاضي












نامه 003-به شريح قاضي



[صفحه 294]

رسالته الي شريح اي شريح آگاه باش به زودي مي‏آيد نزد تو کسي که نگاه نمي‏کند در قباله تو و سئوال نمي‏کند از گواهت تا اينکه بيرون مي‏کند تو را از آن درحاليکه کوچ‏کننده باشي و مي‏سپارد تو را به قبرت درحاليکه تنها باشي پس نگاه کن اي شريح نباشد خريده اين خانه را از غير مال خود يا داده باشي بهاء را از غير حلال خود پس در اين هنگام تو زيان کرده‏اي در سراي دنيا و در سراي آخرت آگاه باش تو اگر مي‏آمدي نزد من هنگام خريدنت آنچه را که خريده‏اي.... مي‏نوشتم براي تو سندي بر اين نسخه پس رغبت نمي‏کردي در خريدن اين خانه به يک درهم چه رسد بيشتر و نسخه اين است اين چيزيست خريده بنده خوار از مرده‏اي (که حتما خواهد مرد) که کنده شده (از جايش) بر کوچ کردن خريد از او خانه‏اي را از خانه‏هاي فريب از ناحيه نيست شوندگان و از زمين هلاک شوندگان احاطه جمع مي‏کند اين خانه را حدهاي چهارگانه حد اول منتهي مي‏شود به سوي اسباب آفتها و حد دوم مي‏رسد به اسباب مصيبتها و حد سوم منتهي مي‏شود به سوي خواهش نفس هلاک کننده و حد چهارم منتهي مي‏شود به شيطان (نفس) گمراه‏کننده و در آنجا باز مي‏شود در اين خانه خريده اين فريفته شده به آرزو از اين ش

خص برکنده شده با مرگ اين خانه را به سبب بيرون آمدن از عزت قناعت و داخل شدن در خواري خواهش و فروتني (نزد مردمان) و آنچه دريابد اين خريدار را در آنچه خريده از فروشنده از ضرر و غرامت بر عهده تباه سازنده پادشاهان و گيرنده جانهاي گردنکشان و از بين برنده پادشاهي فرعونيان است مانند کسري و قيصر و تبع و حمير (پادشاهان ايران روم يمن) و کسي که افزود مال را بر مال و بسيار نمود و کسي که بنا نمود و استوار نمود آن را و زينت داد آن را و بياراست آن را با فرشها و ذخيره نمود و دل به آن بست و نظر کرد به گمان خود بفرزند (و حال آنکه) کوچ کردن آنها تماما به سوي جايگاه حضور و پاي حساب و جايگاه پاداش و کيفر است آنگاه که صادر شود فرمان (خدا) به جدا کردن حق و باطل و زيان برند آنجا تباهکاران گواهست بر اين خرد هنگامي که بيرون آيد از اسيري خواهش نفس و سالم ماند از دلبستگيهاي دنيا


صفحه 294.