خطبه 001-آغاز آفرينش آسمان و...












خطبه 001-آغاز آفرينش آسمان و...



[صفحه 38]

خطبه الابتداء ستايش خداوندي را است که نمي‏رسد به ثناي او گويندگان و نمي‏توانند شمرد نعمتهاي او را حسابگران نتوانند ادا کنند حق او را کوشش‏کنندگان خداونديکه درک نمي‏کنند او را همتهاي بلند و نمي‏رسد به ذات او فرورفتن چشمهاي تيزنگر خداوندي که نيست صفتش را حدي معين و نه تعريضي موجود و نه وقتي معين و نه سرآمدي مشخص آفريد مخلوقات را به توانائي خود و پراکنده کرد بادها را به رحمت خود و ميخکوب کرد با سنگهاي بزرگ جنبش زمين خويش را

[صفحه 38]

ابتداي دين شناختن اوست و شناختن کامل او تصديق او است و تصديق کامل او يگانه دانستن اوست و کمال توحيد او خالص نمودن عمل است براي او و کمال خالص نمودن براي او سلب کردن صفتهاست از او براي گواهي هر صفت که آن غير موصوف است و گواهي هر موصوف که آن غير از صفت است هر کس وصف کند خداوند پاک را قريني براي او دانسته و هر کس براي او مصاحبي قرار داد او را دو تا دانست و هر که دو تا دانستش او را تقسيم کرد و هر که او را تقسيم کند به او نادان است کسي که به وي نادان شود به سويش اشاره مي‏نمايد و هر که به سوي او اشاره کرد او را به حدي معين کرده و هر کس محدودش کرده او را به شمارش آورده او را و هر کس گفت او چيست او را ضمن چيزي قرار داده هر کس بگويد بر چيست بعضي از آنکه را از او

[صفحه 38]

تهي دانست بودي است نه از جانب نو پيدا شدن موجوديست نه از نيستي با هر چيزي است نه با مصاحبت و غير از هر چيزيست نه با کناره‏گيري انجام دهنده کار است نه به معني حرکات و ابزار بيناست هنگاميکه ديده شده‏اي او را نبود از آفريده‏اش تنها بوده هنگاميکه انيسي نبود تا به آن مانوس شود و وحشت نکند براي نبودنش

[صفحه 38]

بيافريد مخلوقات را آفريدني و آغاز کرد ايجاد آن را آغاز کردني بدون انديشه‏اي که به کار برد آن را و بدون آزمايشي که به دست آورد آن را و بدون جنبشي که در خود پديد آرد آن را و بدون قصد نفسي که مضطرب باشد در آن گردانيد چيزها را به وقتهايش و سازگاري و او ميان گوناگون بودن آنها و فروش طبيعتهاي آنها را در آنها و ملازم گردانيد آن طبايع را بر پيکرهاي آنها دانا بود به آنها پيش از آفريدنشان احاطه‏کننده بود به حدود آنها و پايان آنها شناسا بود به هم پيوندهاي مناسب آنها و گوشه‏هاي آنها

[صفحه 39]

سپس آفريد حق پاک گشادگي فضاها را و شکافتن گوشه‏ها را و فضاهاي هوا را و جاري کرد در آن آبي بازگرداننده بر يکديگر را موجهايش بر هم نشسته امواج زننده آن بار کرد آن را بر پشت باد تند و جنباننده شکننده پس فرمان و او به باد بباز گردانيدن آن مسلط کرد آن را بر بستن آن و نزديک گردانيد آن را به نهايت آن هوا از زير آن گشوده شده و آب از بالايش ريخته شده سپس آفريد خداوند پاک بادي عظيم گردانيد جاي دزيدن آن را و دائم نمود ملازمت آن را و تند نمود وزيدن آن را و دور گردانيد مبدا تکوينش را و فرمان داد او را به برهم زدن آب موج‏زننده و برانگيختن موج درياها جنبانيدن آن آب را مانند جنبانيدن مشک و روان کرد آن (آب) را مانند روان کردن آن در فضا بازمي‏گرداند اول آن را به آخرش و ساکنش را به متحرک آن تا بالا آمد انبوهي آن و انداخت کف را آب بر هم نشسته آن پس بالا برد در هواي گشاده و فضاي فراخ پس درست کرد از آن هفت آسمان را قرار داد زيرين آنها را موجي بازداشته شده و بالاي آنها را سقفي نگهداشته شده و بناي برافراشته بدون ستوني که آن را بر پاي دارد و بدون مسماري که به نظم آورد آن را آنگاه آرايش داد آنها را به زينت ستاره‏ها و روشني

نورافکنها و روان کرد در آنها چراغ نورافشان و ماه نور دهنده را در فلکي گردنده و سقف سيرکننده و صفحه جنبنده

[صفحه 39]

آنگاه بازنمود ميان آسمانهاي بلند را پر کرد آنها را به انواع مختلف از فرشتگان خود بعضي از ايشان در حال سجودند و رکوع نمي‏کنند و برخي در رکوعند بر پا نمي‏ايستند و صف زدگانند جدا نمي‏شوند و تسبيح‏کنندگانند خسته نمي‏شوند فرانمي‏گيرد آنان را خواب چشمها و نه سهو در عقلها و نه سستي بدنها و نه غفلت فراموشي و دسته‏اي از آنها امينانند بر وحي او و زبانهايند به سوي پيامبران وحي و آمد و رفت کنندگانند با مراد و فرمان او و بعضي از آنان نگهبانانند براي بندگانش و دربانند براي درهاي بهشتهاي او و عده‏اي از آنان ثابت است در زمينهاي زيرين قدمهاشان و درگذشته از آسمانهاي زيرين گردنهاشان بيرون رفته از اطراف جهان اعضايشان او مساوي است به پايه‏هاي عرش دوشهايشان فروخوابانده در برابر عرش چشمهايشان پيچيده شده‏اند در زير آن با بالهايشان زده شده ميان آنان و ميان کسي که پائين آنانند حجابهاي عزت و پرده‏هاي قدرت (در فکر خود) به صورتي در نمي‏آورند پروردگارشان را به صورت در آوردن و جاري نمي‏کنند بر او صفتهاي مخلوقات را و حد نهايت قرار نمي‏دهند او را با مکانها و اشاره نمي‏کنند به سوي او به مانندها

[صفحه 40]

از آن پس فراهم آورد خداوند پاک از درشت زمين و هموار آن و شيرين آن و شور آن خاکي پاچيد به آن آب تا خالص شد آميخت آن را با رطوبت تا به هم چسبيد آنگاه بيافريد از آن شکلي داراي اطراف و پيوستگيها و اعضاء و گسستگيها خشکانيد آن را تا به هم چسبيد و محکم و نرم قرار داد آن را تا خشکيد براي زمان شمرده شده و مدت دانسته شده آنگاه دميد در آن از روح خود بر پا ايستاد انساني داراي درکهائي مي‏گردانيد آنها را و انديشه‏اي مي‏گرديد با آن و اعضائيکه خدمتگزار خويش قرار ميدهد آنها را و ابزاري مي‏گرداند آنها را و شناختي جدا مي‏سازد با آن ميان حق و باطل را و چشيدنيها را و بوئيدنيها و رنگها و جنسها را آميخته شده به اصل رنگهاي گوناگون و مانندهاي با هم الفت گرفته و ضدهاي مخالف و به هم آميخته‏هاي مختلف از گرمي (صفراء) و سردي (بلغم) و تري (خون) و خشکي (سوداء) و اندوه و خوشحالي

[صفحه 40]

و درخواست کرد خداوند پاک از فرشتگان بر گردانيدن امانت خود را نزد ايشان و پيمان وصيت خود را به سوي ايشان در رام شدن باسجده کردن براي او و فروتني براي گرامي داشتن او پس فرمود پاکست او سجده کنيد به آدم همه سجده کردند مگر شيطان فراگرفت او را عصبييت غلبه کرد بر وي بدبختي و عزيز قرار داد خود را به آفريده شدن از آتش و خوار شمرد آفريده شده از گل خشک را پس داد او را خداوند مهلت براي سزاوار شدن براي خشم و براي تمام ساختن آزمايش و راست گردانيدن وعده فرمود تو از جمله مهلت داده شدگاني تا روز وقت معلوم

[صفحه 41]

سپس ساکن نمود خداوند پاک آدم را در سرائي گوارا گردانيد در آن زيستن او را و ايمن گردانيد جايگاه او را ترسانيدش از شيطان و دشمني او فريب داد او را دشمنش براي حسدبردن بر او به سراي ماندن و مصاحبت نيکوکاران فروخت يقين را به شک خود و تصميم را به سستي خود و تبديل نمود شادي را به ترس و فريب‏خوردگي را به پشيماني پس از آن گسترانيد خداوند پاک (رحمت خود را) براي او در توبه‏اش و الهام کرد او را کلمه رحمت خود را و وعده داد او را بازگشت به بهشتش و فروفرستاد او را به سراي آزمايش و زائيده شدن فرزندان

[صفحه 41]

و برگزيد خداوند پاک از اولادش پيغمبراني گرفت بر وحي پيمانشان را و بر رساندن پيغام امانت آنان را وقتي که تغيير داد بيشتر آفريده شده‏هايش پيمان الهي را به سوي آنان نادان شدند به حق او و و فراگرفتند مانندها با او و برگردانيد آنها را شيطانها از شناختن او و بريد ايشان را از پرستش او پس برانگيخت در بين آنان فرستادگانش را و پياپي فرستاد بسوي آنان پيغمبران خود را تا درخواست کنند از آنان اداء پيمان فطري او را و يادآوري کنند ايشان را فراموش نشده نعمت او را و تمام کنند عذر را بر ايشان به رسانيدن و برانگيزانند براي آنان پنهان شده‏هاي عقلها را و نشان دهند به ايشان آيات مقدره را از آسمان بالاي سرشان افراشته و گستره‏اي زير ايشان قرار داده شده و اسباب زندگي زنده‏شان مي‏دارد و آخر مدتها نابودشان مي‏نمايد و بيماريهائيکه پيرشان مي‏کند و پيشامدهائي پياپي بيايد بر ايشان و خالي نگذاشت خداوند پاک آفريده شده‏هاي خود را از پيغمبر فرستاده شده با کتاب نازل شده يا برهان قاطع با راه راست مستقيم فرستادگاني سست نمي‏کرد ايشان را کمي شمار آنان و نه زيادتي تکذيب کنندگان آنان را برخي از پيامبران گذشته ناميده شده براي او پيامبريکه ب

عد از اوست يا پيغمبر لاحقي که شناسانده پيامبري را که پيش از او بوده

[صفحه 41]

بدين منوال پديد آمد قرنها و گذشت روزگارها و درگذشتند پدرها به جايشان نشستند فرزندان تا اينکه برانگيخت خداوند سبحان محمد پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله را براي انجام وعده خود و تمام گردانيدن نبوت خود گرفته شده بر پيغمبران پيمان او شهرت يافته نشانه‏هاي او و با کرامت بود موقع ولادتش و مردم زمين در آنروز داراي مذهبهاي متشتت و خواهشهاي پراکنده و جمعيتهاي پراکنده بودند در ميان تشبيه‏کننده با او به خلقش يا عدول‏کننده در نام او يا اشاره‏کننده بود به غير او هدايت کرد آنان را به وسيله او از گمراهي نجات داد آنان را به منزلت او از ناداني

[صفحه 42]

سپس برگزيد خداوند پاک براي محمد صلي الله عليه و آله رسيدن بخودش او پسنديد براي او آنچه را که نزد اوست و دور داشت او را از سراي دنيا و بگردانيد ميلش را از مصاحبت محنت و بلا و قبض کرد او را به سوي خود در حال خوشنودي درود خدا بر او و آلش باد باقي گذاشت در ميان شما چيزي را که گذاشتند پيغمبران در ميان امت خويش زيرا رها نکرد آنان را بسر خود بدون راه روشن و نه نشانه‏اي بر پا شده کتاب پروردگار شما (باقي گذاشت) بيان‏کننده بود حلال آن حرام آن و واجبات آن و مستحبات آن را و ناسخ آن و منسوخ آن و مباح آن و ممنوع آن و خاص آن و عام آن و عبرتهاي آن و مثلهاي آن و مطلق آن و مقيد آن و محکم آن و متشابه آن را تفسيرکننده بود مجملهاي آن را و بيان‏کننده بود شکلهاي آن را در ميان فراگرفته شده پيمان دانستن آن و تجويز شده بر بندگان ندانستن آن و ميان چيزيکه ثابت گشته در کتاب وجوب آن و معلوم است در حديث پيغمبر رفع آن واجب است در حديث فراگرفتن آن اجازه داده شده است در قرآن ترک آن و ميان واجب شده در وقت آن و از بين رفته است در آينده خود و جداکننده است ميان حرامهاي خود از گناه کبيره قرار داده بر آن آتشهاي خود را با گناه صغيره که م

هيا فرموده برايش آمرزش خود را و ميان پذيرفته شده در مرتبه مکر آن و تجويز شده در بيشتر آن

[صفحه 42]

واجب گردانيد بر شما حج خانه خود کعبه را که قرار داد آن را قبله براي مردم وارد مي‏شوند به آنجا مانند ورود چارپايان مشتاق ميشوند به سوي آن مانند اشتياق کبوتران قرار داد آن را خداوند پاک نشانه‏اي براي فروتني آنان به بزرگواري خود و گردن نهادن آنان به عزت او و برگزيد از بندگان خود شنوندگاني را که اجابت کردند به جانب آن دعوت او را و تصديق کردند کلمه او را و ايستادند در جاي ايستادن پيغمبرانش و مانند شدند به ملائکه او که طواف کنندگانند بگرد عرش او ذخيره مي‏کنند سودها را در تجارتگاه پرستش او و مي‏شتابند نزد وعده‏گاه آمرزش او قرار داد آنجا را خداوند سبحان و بزرگ براي اسلام نشانه و براي پناهندگان حرم امني واجب کرد حج آن را و لازم نمود حق آن را و نوشت بر شما زيادت آن را فرمود خداوند پاک و مر خدا را است بر مردمان حج گذاردن آن خانه هر که استطاعت دارد به سوي آن راه را و کسي که کافر شد همانا خداوند بي‏نياز است از جهانيان.


صفحه 38، 38، 38، 38، 39، 39، 40، 40، 41، 41، 41، 42، 42.