خطبه 017-داوران ناشايست












خطبه 017-داوران ناشايست



[صفحه 139]

خطبه البدعه به راستي دشمن‏ترين خلقها به سوي خدا دو مرد است يکي مرديست واگذار نمايد او را خداوند به نفس خود و او منحرف شونده است از راه راست دل داده است به گفتار بدعت دعوت مردم به گمراهي پس او فتنه است براي کسي که به فتنه افتد به واسطه او گمراه است از راه راست کسي که بود پيش از او گمراه‏کننده است کسي را که پيروي کند او را در زندگاني او و پس از مردن او بردارنده گناهان ديگري است گروگان خطاي خود است و مرد ديگري است جمع کرد ناداني را شتابنده است (به زشتيها) در ميان نادانان امت خيانت‏کننده است در تاريکيهاي فتنه کور است به آنچه در پيمان صلح است ناميده است او را انسان‏نماها عالم و حال آنکه نيست دانا بامداد کرد در پي زياد کردن از گردآوردن آنچه کم آن بهتر است از آنچه زياد است تا چون سيراب شد از آب گنديده و بسيار جمع کرد از مطالب بي‏فايده نشست ميان مردم حکم‏کننده ضمانت‏کننده براي تميز دادن آنچه مشتبه شده بر غير او و اگر فرودآيد به او يکي از (مسائل) مشکله آماده مي‏کند براي آن سخنان بي‏فايده کهنه از راي خود پس از آن قطع مي‏کند به آن و او از آميختن شبهه‏ها مانند تنيدن تار عنکبوت است نمي‏داند آيا درست حکم کرد

ه است يا به خطا رفته و اگر درست حکم کرده باشد مي‏ترسد که مبادا خطا کرده باشد و اگر خطا رفته باشد اميد دارد که درست حکم کرده باشد ناداني است سرگردان است در تاريکيهاي نادانيها گمراهيست در تاريکي راه رونده قطع نکرده بر حلم به دليل محکم پخش مي‏کند رويات را مانند پراکنده کردن باد گياه خشم را نيست توانا به خدا سوگند به پاسخ دادن آنچه دارد مي‏شود بر او و نه او لايق است به آنچه واگذار شده به او گمان نمي‏کند دانش را در چيزي از آنچه انکار مي‏کند آن را و باور نمي‏کند از پس آنچه رسيده راهي است به غير آن و اگر تاريک شود بر او امري مي‏پوشاند آن را براي آنچه مي‏داند از ناداني نفس خود فرياد مي‏کند از ستم حکم او خونها و مي‏نالد از آن ميراثها به سوي خدا شکايت مي‏کنم از گروهي زندگاني مي‏کنند به ناداني مي‏ميرند در حاليکه گمراهانند نيست در ميان آنها کالائي کاسدتر از کتاب چون خوانده شود حق خواندن و نه کالائي رواجتر از روي خريد و فروش و نه گرانتر از نظر قيمت از کتاب هرگاه تغيير داده شود از جاهاي خود و نه نزد آنها زشت‏تر از نيکوئي و نه نيکوتر از ناشايست


صفحه 139.