خطبه 159-در بيان عظمت پروردگار
[صفحه 55] خطبه الاسوه فرمانش حکم لازم است و موافق مصلحت و خوشنوديش ايمني و رحمت است حکم ميکند به دانائي و عفو ميکند از روي علم پروردگارا تو را است ستايش بر آنچه ميگيري و ميدهي بر آنچه بهبودي ميبخشي و مبتلا ميسازي ستايشي باشد پسنديدهترين ستايشي براي تو و درستترين ستايش به سوي تو و برترين ستايش نزد تو ستايشي که پر سازد آنچه را که آفريدي و برسد به آنچه اراده کردي ستايشي که پنهان نشود از تو و محبوس نباشد نزد تو ستايشي که بريده نشود شمار آن و فاني نگردد زمان گستردگي آن پس نيستيم بدانيم حقيقت بزرگي تو را مگر اين که ما ميدانيم تو زنده قائم به ذات خود فرانميگيرد تو را خواب سبکي و نه خواب سنگيني نرسيد به سوي تو انديشهاي و درک نکرد تو را ديدهاي درک نمودي بينائيها را و شمردي عمرها را و فراگرفتي پيشانيها و قدمها را و چه چيز است آنچه ميبينيم از خلق تو و تعجب ميکنيم براي آن از توانائي تو و بيان ميکنيم آن را از بزرگي پادشاهي تو و آنچه پنهان شده از ما از آن و قاصر است ديدههاي ما از آن و بازايستاده عقلهاي ما نزد آن و مانع شده پردههاي غيبها ميان ما و ميان آن بزرگتر است پس هر کس فارغ سازد دل خود را و به کار ب رد فکر خود را تا بداند چگونه به پا داشتي عرش خود را و چگونه آفريدي خلق خود را و چگونه نگهداشتي در هوا آسمانهايت را و چگونه گسترانيدهاي بر موج آب زمينت را برگردد ديدهاش وامانده و عقل او مقلوب و گوش او حيران و انديشه او سرگردان [صفحه 56] ادعا ميکند به گمان خود که او اميد ميدارد خدا را دروغ گفت به خدا سوگند چگونه است حال او ظاهر نميشود اميدواري او در عملش هر کس اميدوار است شناخته ميشود اميدواري او در عملش مگر اميدواري خدا پس آن غير خالص است و هر ترس مسلم است مگر ترس خدا پس آن نادرست است اميد ميدارد خدا را در بزرگ و اميد ميدارد بندگان را در کوچک و ميدهد بنده را آنچه را که نميدهد آن را به پروردگار پس چگونه است شان خداوند که بزرگست ستايش او کوتاهي ميشود به او از آنچه کرده ميشود براي بندگانش آيا ميترسي که باشي در اميدواريت براي او دروغگوي يا باشي نميبيني او را براي اميدواري شايسته و همچنين اگر او بترسد از بندهاي از بندگانش ميدهد بر او از ترسش آنچه را که نميدهد آن را به پروردگارش پس قرار داد ترس خود را از بندگان نقد و ترس خود را از آفرينندهاش نسيه و وعده و همچنين است هر بزرگ باشد دنيا در ديدهاش و بزرگ نمايد موقعيت آن از دلش برگزيد آن را بر خدا و بريده شود از خدا به سوي او و برگردد بنده باشد براي آن [صفحه 56] و به تحقيق بود در پيامبر خدا صلي الله عليه و آله کفايت کننده براي تو در پيروي نمودن و راهنمائي کردن براي تو بر نکوهش دنيا و عيب آن و زيادي رسوائيهاي آن و بديهاي آن آنگاه که گرفته شد از او خواستنيهاي آن و مهيا شد براي غير او جوانب آن و بازگرفته شد از نوشيدن شير آن و دور شد از زينتهاي آن و اگر خواستي دوباره پيروي نمائي به سوي کليم خدا صلي الله عليه وقتي که ميگفت پروردگارا من براي آنچه فروفرستي به سوي من از خير محتاجم به خدا سوگند نخواست از او مگر ناني بخورد آن را زيرا او ميخورد سبزي زمين را و به تحقيق سبزي گياه ديده ميشد از نازکي پوست درون شکمش براي لاغري او و کمي گوشت او و اگر بخواهي بار سوم پيروي کني بداور صلي الله عليه صاحب مزمارها و خواننده اهل بهشت به تحقيق ميبافت زنبلهائي از برگ خرما با دست خود و ميگفت به همنشينان خود کداميک از شما کفايت ميکند مرا فروختن آن را و ميخورد نان جو را از بهاي آن و اگر خواستي ميگوئي در عيسي پسر مريم عليهالسلام به تحقيق بالش قرار ميداد سنگ را و ميپوشيد جامه زبر را و ميخورد طعام درشت را و بود خورش او گرسنگي و چراغ او در شب ماه و گرم شدن او در زمستان جاهاي طلوع آفتاب در زمين و جاهاي غروب آنها و ميوه او و گياه خوشبويش آن بود که ميروياند زمين براي چهارپايان و نبود او را زني به فتنه اندازد او را و نه فرزندي اندوهگين سازد او را و نه مالي مشغول سازد او را و نه طمعي خوار سازد او را مرکب او دو پايش بود و خدمتگزار او دو دستش بود [صفحه 57] پس پيروي کن به پيامبر خود نيکوتر و پاکيزهتر صلي الله عليه و آله زيرا در او سرشتي است براي کسي که پيروي نمايد و لياقت انتساب براي کسي که نسبت خود را به او بدهد و دوستترين بندگان به سوي خداوند پيرويکننده است به پيامبر خود و دنبالکنندهاش نشانه او را شکست دنيا را شکستني و توجه نکرد به آن به گوشه چشمي و لاغرترين اهل دنيا بود از نظر تهيگاه و گرسنهترين آنها بود از نظر شکم نشان داده شد بر او دنيا پس ابا کرد از قبول کردن آن و دانست که خداوند پاک دشمن داشت چيزي را پس او دشمن داشت آن را و حقير داشت چيزي را پس او حقير داشت آن را و کوچک شمرد چيزي را پس کوچک شمرد آن را و اگر نميبود در ما مگر دوستي ما آنچه را که دشمن داشته آن را خداوند و پيامبر او و بزرگ داشتن ما آنچه را که کوچک شمرد آن را خداوند و پيامبر او همانا کفايت ميکند آن را از نظر دشمني با خدا و سپرپيچي کردن از فرمان خدا به تحقيق پيامبر صلي الله عليه و آله غذا ميخورد بر زمين و مينشست مانند نشستن بنده و ميدوخت با دست خود کفش خود را و وصله ميزد به دست خود جامه خود را و سوار ميشد بر الاغ برهنه و سوار ميکرد ديگري را در پس خود و ميبود پرده در ب ر در خانهاش و ميبود در آن صورتها ميگفت اي فلانه به يکي از زنان خود پنهان کن آن را از من زيرا من هرگاه نگاه ميکنم به سوي آن ياد ميکنم دنيا و زينتهاي آن را پس روگردانيد از دنيا به دل خود و ميرانيد ياد کردن آن را از نفس خود و دوست داشت که پنهان شود آرايش آن از ديده او تا فرانگيرد از آن لباس فاخري و اعتقاد نکند آن را ثابت و اميد ندارد در آن ماندن را پس بيرون کرد آن را از نفس و بيرون راند آن را از دل و پنهان نمود آن را از ديده و همچنين هر کس دشمن دارد چيزي را دشمن دارد اينکه نگاه کند به سوي آن و اينکه ياد شود نزد او [صفحه 58] و به تحقيق بود در پيامبر خدا صلي الله عليه و آله چيزيکه راهنمائي ميکند تو را بر بديهاي دنيا و عيبهاي آن چه اينکه گرسنه شد در آن با خواص خود و دور گراينده شد از او زينتهاي آن با بزرگي منزلت او پس بايد نگاه کند نگاهکننده به خرد خود آيا گرامي داشت خداوند محمد را با اين يا او را خوار داشت پس اگر بگويد خوار داشت او را پس دروغ گفت سوگند به خداي بزرگ و آورد افتراي بزرگ را و اگر بگويد عزيز داشت او را پس بايد بداند که خداوند خوار گردانيده غير او را از جهت اينکه گسترانيد دنيا را براي او و دور داشت آن را از نزديکترين مردم از او پس پيروي کند پيرويکننده به پيامبر خود و دنبال کند نشانه او را و درآيد به جاي درآمدن او و گرنه ايمن نباشد از هلاکت زيرا خداوند قرار داد محمد صلي الله عليه و آله را نشانه براي قيامت و مژده دهنده به بهشت و ترساننده از کيفر بيرون رفت از دنيا شکم تهي و وارد شد به آخرت سالم ننهاد سنگي بر روي سنگي تا درگذشت به راه خود و اجابت نمود دعوت کننده پروردگارش را پس چه بزرگ نمود نعمت خداوند را نزد ما هنگاميکه نعمت داد او را به ما پيشرو پيروي ميکنيم او را و پيشوائي که گام مينهيم در پي او به خدا س وگند پينه زدم اين جبه خود را تا شرمنده شدم از وصله زننده آن و به من گفت گوينده آيا دور نمياندازي آن را از خويش گفتم دور شو از من صبحگاه ستايش ميشوند رهروان شب
صفحه 55، 56، 56، 57، 58.