خطبه 154-در آفرينش خفاش
[صفحه 131] خطبه الخفاش ستايش خداي را سزاست که مانده است وصفها از حقيقت شناسائي او و بازداشت بزرگي او عقلها را پس نيافتند گذرگاهي به سوي رسيدن پايان توانائي او اوست خداوند فرمانروا به حق آشکار ثابتتر و آشکارتر است از آنچه ميبيند چشمها نرسيده به او عقلها با هيچ نوع حد و حدود قرار دادن تا باشد تشبيه شده و واقع نشده بر او انديشهها با هيچ نوع اندازهگيري تا باشد صورت کشيده شده آفريد مخلوقات را بر غير صورت کشيدن نمونه و بدون مشورت اشارهکنندهاي و بدون ياري ياريکنندهاي پس تمام شد آفرينش او به امر او و گردن نهاد براي فرمانبرداري او پس قبول کرد و مدافعه ننمود و رام شد و منازعه نکرد [صفحه 132] و از جمله مورد تامل صنعت او و شگفتيهاي حکمت او آن است نشان داد ما را از پنهانيهاي حکمت در اين شب پرهها که ميبند و آنها را روشنائي که گشاينده است ديده هر چيز را و ميگشايد ديده آن را تاريکي که پوشاننده است ديده هر زنده را و چگونه ضعيف و تاريک شد چشمهاي آنها از آنکه خواهند از خورشيد درخشنده روشني را که راه يابند به آن در راههاي خودشان و برسند به واسطه آشکاري نور خورشيد به سوي مقاصد خود و بازداشت آنها را به سبب درخشيدن روشنائي آن از رفتن در تابيدنهاي درخشيدن آن و پنهان نمود در مکانهاي پنهاني آنها از رفتن در درخشيدن آشکار آن پس آنان فروگذارندهاند پلکهاي چشم را در روز بر حدقههايشان و قرار دهندهاند شب را چراغي راه ميجويند به آن در طلب کردن روزيهاي خودشان پس بازنميگرداند ديدههاي آنها را تاريکي سخت آن و بازنميايستند از رفتن در آن براي تاريکي شديد آن پس چون انداخت خورشيد نقاب خود را و آشکار شد روشنيهاي روز آن و داخل شد از تابيدن روشني آن بر سوسمارها در خانههاي آنها بر هم نهند پلکها را بر گوشههاي آنها و قناعت ميکنند به آنچه به دست آوردهاند از وسيله روزي در تاريکيهاي شبهاي خودشان پس پاکيزه است خ داوندي که قرار داد شب را براي آنها روز و وسيله روزي و روز را وقت آرامي و قرارگاه و قرار داد براي آنها بالهائي از گوشت آنها بالا ميروند با آنها هنگام احتياج به پرواز گويا آنها لالههاي گوشهاي انسان است غير صاحبان پر و نه ني مگر اينکه ميبيني جاهاي رگها را ظاهر نمايان است از روي نشانهها براي آنها دو بال است نازک هستند تا شکافته شوند و کلفت نيستند تا سنگين شوند پرواز ميکنند و بچهشان چسبانست به آنها ميافتد بچه هرگاه بيافتد و بلند ميشود چون بلند شود جدا نميشود از آن تا محکم شود اعضاي آن و تا بردارد او را براي برخاستن بال او و تا بشناسد راههاي زندگاني خود را و مصلحتهاي نفس خود را پاکست آفريننده هر چيز بر غير نمونه که گذشته باشد از غير او
صفحه 131، 132.