خطبه 152-ستايش خدا
[صفحه 121] خطبه الافاقه و او در مهلتي است از خدا قدم برميدارد با غافلان و صبح ميکند با گناهکاران بدون راه راست و بدون پيشواي پيشرو [صفحه 121] تا چون کشف کند براي آنها از کيفر نافرماني آنها و بيرون آورد آنها را از پردههاي غفلتشان روآوردند به پشت کننده (به نظر کوتاه آنان دنياست) و پشت کردند برو آورنده (به نظر کوتاه آنان در زمان حيوه آخرت است) پس سود نبردند به آنچه دريافتند از خواسته خودشان و نه به آنچه رسيدند از حاجت خودشان و من ميترسانم شما را و خودم را از اين حالت و مرتبه بايد سود ببرد مرد به نفس خود جز اين نيست بينا کسي است شنيد و انديشه کرد نگاه کرد و بينا شد و بهرهمند شد با عبرتها سپس راه رفت در راه روشن دوري ميکند در آن از افتادن در پرتگاهها و گمراهي در جاهاي شبههها و ياري ننمايد بر ضرر نفس خود گمراهان را به بيراهه رفتن در حقي يا به تغيير دادن در گفتاري يا ترسيدن از راستي پس به هوش بيا اي شنونده از بيهوشي خود و بيدار شو از بيخبري خود و کوتاهي کن از شتابزدگي خود و نيکو گردان انديشه را در آنچه آمده است تو را بر زبان پيامبر امي (که از کسي چيزي نياموخته) صلي الله عليه و آله از آنچه چارهاي از آن نيست و گريزي نيست از آن و مخالفت کن با کسي که مخالف باشد با اين به سوي غير آن و واگذار او را و آنچه را راضي شده براي نفس خود و کنار بگذا ر نازش خود را و فرودآي از تکبر خود و به ياد آور قبر خود را زيرا بر آن است گذر تو و همانطور که جزا ميدهي جزا داده ميشوي و همانطوري که ميکاري ميدروي و آنچه از پيش ميفرستي امروز وارد ميشوي بر آن فردا پس آماده کن براي آمدن خود از پيش بفرست براي روز خود بترس بترس اي شنونده و کوشش کن و کوشش کن اي بيخبر و آگاه نميکند تو را مانند شخص آگاه [صفحه 122] از جمله احکام خدا در ذکر استوار (قرآن) چنان حکمي که بر آن پاداش ميدهد و کيفر ميدهد و بر آن خوشنود ميگردد و به خشم ميآيد اين است که سود نميدهد بندهاي را هر چند که به رنج اندازد نفس خود را و خالص سازد کار خود را اينکه بيرون شود از دنيا ملاقات کننده باشد پروردگار خود را به يک خصلت از اين خصلتها توبه نکند از آنها اينکه شرک آورد به خدا در آنچه واجب گردانيده بر او از پرستش او يا شفا بدهد خشم خود را با هلاک کردن نفسي يا اقرار کند به کاري که انجام داده است آن را غير او يا خواهش رواشدن نمايد حاجتي را به سوي مردم با ظاهر کردن بدعتي در دين خود يا ملاقات نمايد با مردم با دو روئي يا رفتار نمايد در ميان آنها با دو زباني به عقل درياب اين را زيرا مثل دليل است به مانند خود [صفحه 122] به راستي چهارپايان قصد آنها شکمهايشان است و درندگان قصد آنها ستم کردن بر غير خودشان است و زنها قصد آنها آرايش زندگاني دنيا و فساد کردن در آنست به راستي مومنها فروتنانند به راستي مومنين مهربانانند به راستي مومنين ترسندگانند [صفحه 149] خطبه المعرفه ستايش خدائي را سزاست که ره نماينده است بر هستي خود به آفريده شدههاي خود و با پديدآورده شده مخلوق خود بر ابتدا نداشتن خود و به مانند بودن آنها به همديگر بر اينکه او را مانندي نيست لمس نميکند او را حواس و نمي پوشاند او را پردهها براي جدائي آفريننده و آفريده شده و حد قرار دهنده و حد تعيين شده و پروردگار و پرورده يکي است نه به تعبير شمار و عدد و آفريننده است نه به معني حرکت و رنج کشيدن و شنوا است نه به آلت گوش و بينا است نه به آلت برگردانيدن حدقه و حاضر است نه با رسانيدن عضو و جدا است نه با دوري راه و آشکار است نه با ديدن و پنهان است نه با لطافت جدا شده از اشياء با غلبه کردن به آنها و با توانائي بر آنها و جدا شد اشياء از او با فروتني براي او به سبب بازگشت به سوي او هر کس با صفات مخلوق توصيف کرد او را پس حد قرار داد او را و هر کس او را حد قرار داد پس او را به شمار آورد و هر کس او را به شمار آورد باطل نمود بيآغاز بودن او را و هر کس گفت چگونه است او را توصيف کرد و هر کس بگويد کجاست مکان قرار داده او را داناست آنگاه که معلوم نبود و پرودرگار بود آنگاه که پرورده شده نبود و توانا بود آنگا ه که مقدر نبود [صفحه 150] به تحقيق ظاهر شد ظاهر شوندهاي و درخشيد درخشندهاي و تابيد تابندهاي و راست شد منحرف شوندهاي و بدل کرد خداوند قومي را به قومي و روزي را به روزي و منتظر شديم تغيير را مانند انتظار قحطي رسيده باران را و جز اين نيست پيشوايان مدبران الهي بر مخلوق او هستند و شناسانندگان اويند بر بندگان او داخل نميشود به بهشت مگر کسي که بشناسد آنها را و آنها بشناسند او را و داخل نميشود به آتش مگر کسي که انکار نمايد آنها را و آنها انکار نمايند [صفحه 150] او را به راستي خداوند بزرگ مخصوص کرد شما را به اسلام و برگزيد شما را براي آن و اين براي اين است که اسلام نام سلامتي و گردآورنده بزرگواري است برگزيد خداوند بزرگ راه راست خود را و آشکار نمود دليلهاي خود را از علم ظاهر و حکم باطن نابود نميشود اشياي غريبه آن و به سر نميرسد شگفتيهاي آن در آن است بارانهاي بهاري نعمتها و چراغهاي تاريکيها گشوده نميشود نيکوئيها مگر با کليدهاي آن و برطرف نميشود تاريکيها مگر با چراغهاي آن به تحقيق (در اين قرآن) مناطق ممنوعه (محرمات) را و مباحه (حلالها) را معين کرده و در آن است شفاي شفاجويان و بينيازي بينيازي طلبان بينيازي خواهان
صفحه 121، 121، 122، 122، 149، 150، 150.