خطبه 149-پيش از وفاتش
[صفحه 170] خطبه الوصيه اي مردم هر مرد ملاقات کننده است به آنچه (مرگ) فرار ميکند از آن در حال فرارش و مدت عمر راندن نفس است (به سوي مرگ) و گريختن از آن رسيدن به آن است چه بسيار پشت سر گذاشتم روزهائي را جستجو ميکردم از پوشيده شده اين امر (مرگ) پس نخواست خداوند مگر پنهان کردن آن را چه دور است اين دانستن علمي است پوشيده شده اما سفارش من پس خداوند شريک نسازيد به او چيزي را و محمد صلي الله عليه و آله پس ضايع نسازيد طريقه او را و بر پا داريد اين دو ستون را و برافروزيد اين دو چراغ را و خالي باشد از شما نکوهش ماداميکه رم نکنيد بار کرد (خداوند) به هر مردي از شما را وسع طاقت او و تخفيف داد از نادانان پروردگاري است مهربان و ديني است استوار پيشوائيست دانا من ديروز همنشين شما بودم و من امروز عبرت و پند هستم براي شما و فردا جدا شوندهام از شما بيامرزد خداوند من و شما را اگر ثابت ماند قدم من در اين لغزشگاه پس اين است مقصود و اگر بلغزد قدم پس ما بوديم در سايههاي شاخههاي درخت و جاي وزيدن بادها و زير سايه ابر که نابود شد در ميان زمين و آسمان جمع شده آن و ناپيدا شد در زمين آثار آن و جز اين نيست بودم همسايه همسايگي کرد با شما بدن من روزهائي و به زودي جانشين مييابيد از من بدني خالي از روح آرام گرفته پس از حرکت کردن و خاموش پس از گفتار بايد پند دهد شما را ساکن شدن من و فروافتادن چشم من و آرام گرفتن اعضاي من زير آن پند دهندهتر است براي پندگيرندگان از گفتار رسا و گفتار موثر وداع کردن من شما را مانند وداع مردي است مهيا شونده است براي ملاقات فردا ميبينيد روزهاي مرا و آشکار ميگردد براي شما از نهانيهاي من و ميشناسيد مرا پس از خالي شدن جاي من و ايستادن غير من در جاي من
صفحه 170.