خطبه 131-فلسفه قبول حكومت












خطبه 131-فلسفه قبول حکومت



[صفحه 186]

خطبه الحکومه اي مردم گوناگون (و صاحبان) دلهاي پراکنده که حاضر است بدنهاي آنها و غائب است از آنها خردهاي آنها برمي‏گردانم شما را بر حق و شما ميرميد از آن مانند رميدن بز از آواز مهيب شير چه دور است که آشکار سازم به کمک شما عدالت خالص را يا برپا نمايم کجي حق را

[صفحه 186]

پروردگارا به راستي تو مي‏داني که نبود آنچه بود از ما رغبت کردن در سلطنتي و نه درخواست کردن چيزي از زيادتيهاي متاع دنيا وليکن تا برگردانيم نشانه‏ها را از دين تو و آشکار سازيم اصلاح را در شهرهاي تو تا ايمن گردد ستمديدگان از بندگان تو و برپا شود آنچه تعطيل شده از احکام تو پروردگارا من اول کسي هستم بازگشت نمود و شنيد و قبول کرد پيشي نگرفت به من به نماز

[صفحه 187]

مگر پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به تحقيق دانستيد که سزاوار نيست باشد حاکم بر فرجها و خونها و غنيمت‏ها و احکام اسلام و پيشوائي مسلمانها بخيل تا باشد در مالهاي آنها رغبت او و نه نادان تا گمراه گرداند آنها را به ناداني خود و جفاکار تا ببرد (پيوند) آنها را به جفاکاري خود و نه ترسان به گردش دولتها تا فراگيرد قومي را (دوست) جز گروهي و نه رشوه‏گيرنده در حکم تا ببرد حقها را و بايستد به آن حقها بدون بيان حدود اسلامي آن و نه تعطيل کننده طريقه پيامبر تا هلاک نمايد امت را


صفحه 186، 186، 187.