خطبه 112-در نکوهش دنيا
[صفحه 143] خطبه القلعه و ميترسانم شما را از دنيا زيرا آن منزل برکنده شدن و کوچ کردن است و نيست سرائي که طلب آب گياه شود و آراسته شده به فريب خود و فريب و او به آرايش خود خانهايست خوار شد بر پروردگار خود پس آميخت حلال آن را به حرام آن و نيکي آن را به بدي آن و زندگاني آن را به مرگ آن و شيريني آن را به تلخي آن صاف و گوارا نکرد آن را خداوند بزرگ براي دوستان خود و بخل نورزيد از دادن آن به دشمنان خود خير آن اندک است و شر آن آماده است و گردآمدههاي آن نابود ميشود و دولتش گرفته ميشود و آبادي آن خراب ميشود پس چيست نيکوئي خانهايکه شکسته ميشود مانند شکسته شدن بنا و عمري که نابود ميشود در آن مانند فاني شدن توشه و مدتي که پايان مييابد مانند پايان يافتن رفتار قرار دهيد آنچه را که واجب کرده خدا بر شما از خواستههاي خودتان و بخواهيد از او از ادا کردن حق او آنچه خواسته از شما و بشنوانيد دعوت مرگ را به گوشهايتان پيش از آنکه شما را بخوانند [صفحه 143] به راستي بيرغبتان (به دنيا) در دنيا ميگريند دلهاي آنها اگر چه بخندند و سخت ميگردد اندوه آنان و اگر چه شاد شوند و بسيار ميشود دشمن داشتن آنها نفسهاي خودشان را هر چند که مورد رشک باشند به آنچه روزي داده شدهاند پنهان گشته از دلهاي شما ياد کردن پايانهاي عمر و حاضر شده شما را دروغهاي آرزوها پس برگشته دنيا مسلطتر شده به شما از آخرت و دنيا برندهتر شده شما را از آخرت و جز اين نيست شما برادرانيد بر دين خدا پراکنده نکرد ميان شما مگر ناپاکي باطنها و بدي باطنها پس به همديگر کمک نميکنيد و به همديگر نصيحت نميکنيد و به يکديگر بخشش نميکنيد و با هم دوستي نميکنيد چيست حال شما مسرور ميشويد به اندکي از دنيا درمييابيد آن را و اندوهگين نميکند شما را بسيار از آخرت محروم ميشويد از آن و بيآرام ميکند شما را اندکي از دنيا فوت ميشود از شما تا ظاهر ميشود اين در صورتهاي شما و در کمي شکيبائي شما از آنچه فوت شده از آن از شما گويا دنيا خانه ماندن شما است و گويا کالاي آن باقيست بر شما و بازنميدارد يکي از شما را از اينکه روبرو شود با برادر خود به آنچه ميترسد از عيب او مگر ترس اينکه روبرو شود او با وي بمانند آن با هم دوستي ورزيديد بر ترک آخرت و دوستي دنيا و گرديد دين يکي از شما ليسيدني بر زبان او مثل کار کسي که فارغ گشته از کار خود و فراهم کرده خوشنودي آقاي خود را
صفحه 143، 143.