خطبه 110-در نكوهش دنيا












خطبه 110-در نکوهش دنيا



[صفحه 85]

خطبه القوارع اما پس از ستايش خداوند من مي‏ترسانم شما را از دنيا پس به راستي آن شيرين و سبز است پيچيده شده است به خواهشها و اظهار دوستي کرده است به نعمتهاي زودگذر و به شگفت آورد به زيورهاي اندک و آراسته گشته به آرزوها و آرايش يافته به فريب دادن پايدار نماند شادي آن و ايمن نتوان شد از درد مصيبت آن فريبنده است ضرر رساننده است تغيير يابنده است زائل شونده به سر آينده هلاک کننده خورنده اخذکننده است به فريب تجاوز نمي‏کند وقتيکه رسيد به آخرين آرزوي صاحبان رغبت در آن و صاحبان خوشنودي به آن از اينکه باشد همانطور که فرموده خداوند بزرگ مثل دنيا مانند آبي است فروفرستاديم آن را از آسمان آميخت به آن گياه زمين و برگشت خشک در هم شکسته پراکنده مي‏کند آن را بادها و هست خداوند بر هر چيز توانا نبود مردي از آن در سروري مگر در پي آورد او را پس از آن گريه‏ها و روبرو نشد از شادماني آن برسيدن نعمتي مگر داد او را از سختيهاي خود شدتي و نباريد بر او در آن باران نرم آساني مگر ريخت بر او ابر مصيبتي و سزاوار است هرگاه بامداد کنند براي او داد گيرنده آنگه شبانگاه کند براي او تغيير يابنده و اگر طرفي از آن بسيار خوش و شيرين باشد تل

خ گردد از آن طرفي و پر وبا گردد نمي‏رسد مردي از خوشي زندگي آن به دلخواه مگر رسانيد او را از پيشامدهاي ناگوارش رنجي و شبانگاه نکند از آن در بال ايمني مگر صبح کرد بر پرهاي دراز ترس فريب دهنده است آنچه در آن است فنا يابنده است فانيست هر کس که در آن است سودي نيست در چيزي از چيزي از توشه‏هاي آن مگر پرهيزگاري هر کس کم کند از آن زياد گرداند از آنچه ايمن گرداند او را و هر کس زياد گرداند از آن زياد کرده است از آنچه هلاک نمايد او را و زايل مي‏گردد پس از اندک زماني از او بسا از اعتمادکننده به آن که دردمند ساخت او را و بسا صاحب آرام گرفتني به آن که بر خاک افکند او را و بسا صاحب عظمتي که گردانيد او را بي‏مقدار و بسا صاحب تکبري که بازگردانيد او را خوار سلطنت آن گردنده است و زندگاني آن تيره است و آب شيرين آن شور است و شيرين آن تلخ است و طعام آن زهر است و ريسمان آن پوسيده است زنده آن در معرض مرگست و تندرست آن در معرض بيماريست ملک آن ربوده شده است و غالب آن مغلوب است و فراواني آن نيستي است امان داده شدگان آن

[صفحه 86]

ربوده شده است آيا نيستيد در جاهاي آنانکه بودند پيش از شما درازتر از حيث عمرها و پاينده‏تر از حيث نشانه‏ها و دورتر از حيث آرزو و آماده‏تر از حيث شمار و انبوهتر از حيث لشکرها پرستيدند دنيا را چه پرستيدني و برگزيدند آن را چه برگزيدني سپس کوچ کردند از آن بدون توشه رساننده و نه مرکبي راه پيماينده... آيا رسيد به شما که دنيا بخشيد براي آنان نفسي را به عوضي يا ياري داد ايشان را با کمک رسانيدني يا نيکو گردانيد براي آنان همراهي را بلکه برسانيد ايشان را به حادثه‏هاي سنگين و سست کرد ايشان را به محنتهاي کوبنده و جنبانيد ايشان را حادثه‏هاي ناروا و به خاک ماليد ايشان را به روي دماغها و لگدکوب کرد آنها را به دستها و پاها و ياري داد بر ضرر ايشان گردش روزگار به تحقيق ديدند تغيير آن را از خوشي به ناخوشي براي کسي که نزديک شد بر آن و برگزيد آن را و اعتماد نمود بر آن تا کوچ کردند از آنها براي جدائي دائمي و آيا توشه داد ايشان را جز گرسنگي يا فرودآورد ايشان را جز به تنگي يا روشني داد براي ايشان جز تاريکي يا از پي آورد ايشان را جز پشيماني آيا اين را برمي‏گزينيد يا به سوي آن دل مي‏بنديد يا بر آن حريص مي‏شويد پس بد خانه‏ايس

ت دنيا براي کسي که متهم نکند آن را و نباشد در آن بر هراس از آن و برآئيد در حاليکه مي‏دانيد شما ترک کننده هستيد آن را و کوچ‏کننده‏ايد از آن و پند گيريد در آن به آنانکه گفتند کيست سخت‏تر از ما از حيث توانائي برداشته شدند به سوي قبرهاشان پس خوانده نمي‏شوند سواران و فرودآورده شدند به قبرها پس خوانده نمي‏شوند مهمانان و قرار داده شد براي آنان از روي زمين قبرها و از خاک کفنها و از استخوانهاي پوسيده همسايه‏ها پس آنان همسايگانند جواب نمي‏دهند خواننده را و بازنمي‏گردانند مستمرا و باک ندارند از نوحه و زاري اگر باران به آنها باريده شود شاد نمي‏شوند و اگر باران نبارد نااميد نمي‏شوند گردهمند و آنان تنهايند و همسايه‏اند و آنان از هم دورند نزديکانند همديگر را زيارت نمي‏کنند خويشاوندانند اظهار خويشي نمي‏کنند بردبارانند که رفته است کينه‏هاي ايشان و نادانند که مرده است کينه‏هاي آنان ترسيده نمي‏شود دردمند ساختنشان و اميد گرفته نمي‏شود دفع نمودنشان عوض کردند پشت زمين را بدرون آن و فراخي را به تنگي و... را به فريبي و روشني را به تاريکي پس آمدند به درون آن همانطور که جدا شدند از آن پابرهنگان و تن برهنگان که کوچ کردند از آن با کردا

رهايشان به سوي زندگاني جاوداني و سراي ماندگاري همچنانکه فرمود خداوند پاک همانطور که آفريديم اول آفريدن را اعاده مي‏کنيم آن را وعده‏ايست بر ما مائيم انجام مي‏دهيم.


صفحه 85، 86.