خطبه 100-خبر از حوادث ناگوار
[صفحه 173] خطبه الضليل خداوند اولي است پيش از هر اول و آخري است پس از هر آخر به مقتضاي اوليت او واجب شد که اولي نيست براي او و به مقتضاي آخريتش واجب شد که آخري نيست براي او و گواهي ميدهم بر اينکه خدائي نيست جز خداوند چنان گواهي که موافق باشد در آن نهان با آشکار و دل با زبان [صفحه 173] اي مردم و اندازد شما را مخالفت من (به گناه) و سرگردان ننمايد شما را نافرماني من و به يکديگر نيندازيد چشمها را هنگام شنيدن آنچه ميشنويد آن را از من سوگند به کسي که شکافت دانه را و آفريد افسانه را به راستي آنچه را که خبر ميدهم شما را به آن از پيامبر امي صلي الله عليه و آله است دروغ نگفته رساننده و نادان نبوده شنونده گويا من نگاه ميکنم به سوي گماره کامل که بانگ کرده در شام و نصب کرده پرچمهاي خود را در اطراف کوفه پس چون گشوده شد دهن او و سخت شد دهنه لجام او و گران شد در زمين گام زدن او بگزد آشوب پسران خود را با دندانهاي خود و موج زند جنگ با موجهاي خود و نمايان شود از روزها ترشروئي آن و از شبها مشکلات آن پس چون به حد کمال رسد کشت او و ايستاد بر کمال خود و آواز داد کفهاي دهن او و درخشيد شمشيرهاي او بسته شود پرچمهاي فتنههاي سخت و روآورند مانند شب تاريک و درياي موجدار اين است واقع و بسا بدرد کوفه را از شکننده و بگذرد بر آن از باد تند و پس از اندک زماني ميپيچد گروهي به گروهي و درويده شود ايستاده و شکسته شود درويده
صفحه 173، 173.