اسناد نهجالبلاغه از ديدگاه ابنخلکان
و ظاهرا ابنخلکان اولين کسي است که در اعتراض بر نهجالبلاغه را گشوده و بذر تشکيک در انتساب آن به اميرالمومنين عليهالسلام را افشانده است. و پس از او صفدي در «الوافي بالوفيات» و يافعي در «مرآه الجنان» جلد 3، صفحهي 55 و ذهبي در «ميزان الاعتدال» جلد 1، صفحهي 101 و ابنحجر در «لسان الميزان» جلد 4، صفحهي 223 و برخي ديگر از او پيروي کردهاند و شبهاتي بسيار ضعيف و نادرست مطرح کردهاند و علماي شيعه و اهل سنت در گذشته و حال با ادله علمي و براهين منطقي پاسخ آنها را دادهاند. [صفحه 44] و در پاسخ به ابن خلکان ميگوئيم: او در حقيقت نسبت به نهجالبلاغه دو شبهه را مطرح ساخته است: (الف) اينکه مردم اختلاف کردهاند که آيا سيد مرتضي نهجالبلاغه را جمعآوري کرده يا سيد رضي؟!!! (ب) آيا اين مجموعه سخنان اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليهالسلام ميباشد يا سخنان کسي است که آنها را جمعآوري کرده؟ خواه سيد مرتضي باشد يا سيد رضي.!!! و هر دو اشکال او نادرست است، زيرا: اولا: هيچکس نهجالبلاغه را به سيد مرتضي نسبت نداده و اي کاش ابن خلکان يک نفر از آن کساني را که چنين اختلافي کردهاند نام ميبرد!!و با اينکه کتابهاي زيادي قبل از «وفيات الاعيان» نوشته شده احدي از اين اختلاف نام نبرده است. و ثانيا: مسلما کتابهاي «المجازات النبويه» و «حقائق التاويل» و «خصائص الائمه» از تاليفات سيد رضي است و او در اين کتابها مکرر يادآور شده است که خودش «نهجالبلاغه» را جمعآوري کرده است.[1]. [صفحه 45] و همچنين سيد شريف رضي رحمهالله بد از بسياري از خطبههاي «نهجالبلاغه» مطالبي را با جملهي «قال الرضي...» بيان کرده و اگر ابن خلکان حتي يک مرتبه اين کتاب شريف را مطالعه کرده بود ديگر اين شبهه را مطرح نمينمود، بلکه کسي که کتابي را اصلا نديده و از اهل اطلاع دربارهي آن چيزي نپرسيده چگونه ميتواند در آن تشکيک کند؟!!! و ثالثا: کتابهاي بسياري قبل از سيد رضي رحمهالله تاليف شده که به طور پراکنده بخشي از خطبهها و نامهها و کلمات قصار «نهجالبلاغه» يا غالب آنها در آن کتابها موجود است و کلا از اميرالمومنين عليهالسلام روايت شده و اين به خوبي نشان ميدهد که اين کلمات قبل از سيد رضي رحمهالله نير در ميان مردم بويژه دانشمندان و راويان حديث، مشهور و معروف بوده و به عنوان سخنان آن حضرت نقل ميشده.[2] و شايد به همين [صفحه 46] جهت سيد رضي رحمهالله اسناد آن را حذف کرده است و حتي به نظر برخي از مورخان آنچه از سخنان اميرالمومنين عليهالسلام در ميان مردم شهرت داشته خيلي بيش از آن مقداري است که سيد رضي رحمهالله آنها را گلچين و انتخاب نموده و در کتاب نهجالبلاغه گردآوري کرده است. و لذا در ابتداي کتاب گفته است «المختار من خطب اميرالمومنين عليهالسلام» گزيدهاي از خطبههاي اميرالمومنين عليهالسلام. «جاحظ» دانشمند معروف اهلسنت در کتاب «البيان و التبيين» جلد 1، صفحهي 83 ميگويد: خطبههاي علي- کرم الله وجهه- مدون و محفوظ و مشهور بوده است. «مسعودي» که يکي از مورخين معروف است و حدود يک قرن قبل از سيد رضي ميزيسته در «مروج الذهب» جلد 2، صفحهي 419 دربارهي خطبههاي اميرالمومنين عليهالسلام: «... و الذي حفظ الناس عنه من [صفحه 47] خطبه في سائر مقاماته اربع ماه و نيف و ثمانون خطبه...» «آنچه مردم از خطبههاي آن حضرت در موارد مختلف حفظ کردهاند چهارصد و هشتاد و اندي خطبه است». «سبط ابن جوزي» که يکي از علماي معروف اهلسنت است در «تذکره الخواص» صفحهي 128، از سيد مرتضي رحمهالله نقل ميکند که فرموده است: «چهارصد خطبه از خطبههاي اميرالمومنين عليهالسلام به دست من رسيده است...». سيد عبدالزهراء الحسيني الخطيب قدس سره يکي از علما و محققان نجف اشرف در کتاب ارزشمند خود «مصادر نهجالبلاغه و اسانيده» با بررسي دقيق در اين کتاب آنچه در نهجالبلاغه آمده است از (114) کتاب ديگر گردآوري کرده که بيش از بيست کتاب از آنها مربوط به دانشمندان است که قبل از سيد رضي ميزيستند و حتي برخي از آنان قبل از آن که سيد رضي به دينا آمده باشد آن کتابها را نگاشتهاند. ناگفته نماند خود سيد رضي نيز در نهجالبلاغه در برخي از موارد مستند خود را ذکر ميکند و جمعا از (15) ماخذ نام ميبرد.[3] بنابر [صفحه 48] اين هر دو اشکال ابن خلکان نادرست و بيارزش است.
ابنخلکان در کتاب «و فيات الاعيان» جلد 3، صفحهي 313، در بيان حالات سيد مرتضي رحمه الله (برادر سيد رضي رحمه الله) ميگويد: «... مردم در اينکه چه کسي مجموعهي (خطبهها، نامهها و کلمات قصار) نهجالبلاغه را گردآوري کرده اختلاف کردهاند آيا سيد مرتضي اين کار را کرده و يا برادرش سيد رضي؟ و گفته شده «نهجالبلاغه» سخنان علي عليهالسلام نيست بلکه ساخته و پرداختهي همان کسي است که آن را جمعآوري کرده و به علي نسبت داده است و خدا به حقيقت امر داناتر است (و الله اعلم).
صفحه 44، 45، 46، 47، 48.
(1) ابراهيم بن حکم فزاري «فهرست طوسي، ص 4)» (2) اسماعيل بن مهران «الفهرست نجاشي، ص 19 و فهرست طوسي، ص11» (3) زيد بن وهب «فهرست طوسي، ص 72 و المعالم تاليف ابن شهرآشوب، ص 51 و جامع الرواه، ج 1، ص 4344». (4) عبدالعظيم حسني «الفهرست نجاشي، ص 173» (5) مسعده بن صدقه «الفهرست نجاشي، ص259» (6) مدائني «فهرست ابن النديم،ص114» (7) عبدالعزيز جلودي «الفهرست نجاشي، ص 167» ولي متاسفانه اين کتابها به دست ما نرسيده است. و ظاهرا حارث اعور همداني- يکي از ياران خاص اميرالمومنين عليهالسلام- اولين کسي بوده که خطبههاي آن حضرت را به رشته تحرير درآورده، مرحوم کليني در (اصول کافي، ج 1، ص 141) و مرحوم صدوق در (التوحيد، ص 31) به اسناد خود از ابواسحاق سبيعي و او از حارث اعور روايت کرده که گفت: اميرالمومنين عليهالسلام روزي بعد از نماز عصر خطبهي فصيح و بليغي را ايراد فرمود مردم از آن خطبه تعجب کردند، (ابواسحاق) گويد به حارث گفتم آيا اين خطبه را حفظ کردي؟ پاسخ داد، آن را نوشتم (ابواسحاق) گويد: سپس آن خطبه را از کتابش بر ما املا نمود.