جاذبه ي فوق العاده نهج البلاغه











جاذبه‏ي فوق‏العاده نهج‏البلاغه



[صفحه 29]

پيروان اهل سنت و علماي شيعه و ساير دانشمندان اسلامي و علما و دانشمندان مسحيحي و تمام کساني که با نهج‏البلاغه سر و کار داشته‏اند و آن را با دقت مطالعه نموده‏اند بدون استثناء از جاذبه‏ي نيرومند نهج‏البلاغه سخن گفته‏اند و خود را تحت تاثير و نفوذ آن ديده‏اند. اين کشش و جاذبه‏ي نيرومند که در خطبه‏ها و نامه‏ها و کلمات قصار امام علي عليه‏السلام محسوس است انگيزه‏ي اصلي گروهي از دانشمندان براي شرح نهج‏البلاغه يا نوشتن کتاب و مقاله درباره‏ي شخصيت علي عليه‏السلام بوده است.

و ما ذيلا به مهمترين دلائل روشن اين جاذبه مي‏پردازيم:

1- جذبه‏هاي اخلاقي و عرفاني نهج‏البلاغه به گونه‏ايست که ارواح تشنه را با آب زلال معرفت سيراب مي‏کند. در بسياري از خطبه‏ها از جمله خطبه‏ي اول و خطبه‏ي (91) خطبه‏ي اشباح هنگامي که سخن از شناسائي خدا و جاذبه‏ي صفات جمال و جلال او است گفتارش چنان اوج مي‏گيرد که خواننده احساس مي‏کند بر بال و پر فرشتگان سوار شده است و به دور دست‏ترين نقاطي که انديشه‏ي انساني از آن فراتر نتواند رفت عروج مي‏کند. و چهره‏ي يک فيلسوف بزرگ الهي در نظرش مجسم

[صفحه 30]

مي‏گردد که ساليان دراز همه وقت سخن از توحيد گفته و آن چنان خدا را معرفي مي‏کند که انسان با چشم دل او را همه جا، در آسمانها، در زمين و درون جان خود حاضر مي‏بيند و روحش سرشار از انوار معرفت الهي مي‏گردد.

2- در نهج‏البلاغه همه جا سخن از همدردي با طبقات محروم و ستمديده‏ي انسانها است همه سخن از مبارزه با ظلم و بي‏عدالتي و بيدادگريهاي استثمارگران و طاغوتها است، همه جا سخن از بسط و گسترش عدالت اجتماعي و رفع هر گونه ظلم و تبعيض است، همه جا سخن از قسمت عادلانه و بالسويه بيت‏المال و برتر نبودن خويشاوندان در آن است، تا آنجا که در خطبه‏ي (224)[1] مي‏خوانيم هنگامي که عقيل (برادر آن حضرت) تقاضاي يک صاع (3 کيلو) از گندم بيت‏المال بيش از حقش را نمود با آهن گداخته شده پاسخ شنيد!!!

اميرالمومنين علي عليه‏السلام هشدار مي‏دهد که هر جا نعمتهاي فراواني روي هم انباشته شده است حقوق از دست رفته‏اي در کنار آن به چشم مي‏خورد «ما رايت نعمه موفوره الا و بجنبها حقا مضيعا».[2].

3- نهج‏البلاغه همه جا در مسير آزادي انسان از زنجيرهاي اسارت هوا و هوس که او را به ذلت و بدبختي مي‏کشاند و همچنين اسارت

[صفحه 31]

ستمگران خودکامه و طبقات مرفه و پر توقع، گام برمي‏دارد و از هر فرصتي براي اين هدف مقدس استفاده مي‏کند و در خطبه‏ي شقشقيه (خطبه‏ي 3) هشدار مي‏دهد که در بازگرداندن روح آزادي و مساوات و عدالت کمترين انعطافي نبايد نشان داد بلکه براي همين امر مقام والاي حکومت را پذيرفته است.

4- «نهج‏البلاغه» و سخنان علي عليه‏السلام در اعماق جان سالکان راه حق نفوذ مي‏کند و در آن تاثير وصف ناپذيري به وجود مي‏آورد، مانند (همام) آن مرد زاهد و عارفي که از مولاي متقيان تقاضاي بيان اوصاف متقين را نمود- ابتداء حضرت امتناع ورزيد، ولي او اصرار نمود- امام علي عليه‏السلام آن خطبه‏ي عجيب و بي‏نظير و بي‏مانند را بيان فرمود و بيش از يکصد صفت از صفات متقين را براي او برشمرد، او پس از شنيدن آن خطبه صيحه‏اي زد و بر زمين افتاد و از دنيا رفت.[3].

اينگونه نفوذ سخن چيزي است که در تاريخ سابقه ندارد.

آنگاه امام علي عليه‏السلام فرمود: «اما والله لقد کنت اخافها عليه- ثم قال- اهکذا تصنع المواعظ البالغه باهلها؟» آه به خدا سوگند من از اين حادثه بر او مي‏ترسيدم آيا موعظه‏هاي رسا و نيکو به کساني که اهليت دارند اين چنين تاثير مي‏گذارد؟!!!

[صفحه 32]

سيد رضي قدس سره که خود يکي از ادباي مشهور عرب به شمار مي‏آيد پس از نقل برخي از خطبه‏ها تعبيراتي دارد که نشان مي‏دهد تا چه حد مردم با شنيدن اين خطبه‏ها مفتون و مجذوب مي‏شدند و يا خود او تحت تاثير امواج نيرومند جاذبه‏ي آن قرار گرفته است.

از جمله: (الف) در ذيل خطبه‏ي 83 (خطبه‏ي غراء) مي‏گويد: «و في الخبر انه لما خطب بهذه الخطبه اقشعرت له الجلود و بکت العيون و رجفت القلوب» در خبر آمده است، هنگامي که علي عليه‏السلام اين خطبه را ايراد فرمود، بدنها به لرزه درآمده، چشمها گريان شدند و دلها به اضطراب و تپش افتادند.[4].

(ب) در ذيل خطبه‏ي 289 مي‏گويد: «اگر سخني باشد که مردم را به سوي زهد بکشاند و به عمل کردن براي آخرت وادار سازد، همين سخن است که مي‏تواند دلبستگي انسان را از آرزوهاي طولاني قطع کند و جرقه بيداري و آگاهي و نفرت از اعمال زشت را در دل او بيفروزد».

ابن ابي‏الحديد معتزلي در شرح خطبه‏ي (109) مي‏گويد: «تاثير و جاذبه‏ي اين خطبه چنان است که اگر آن را بر انسان بي‏دين و ملحدي که مصمم است رستاخيز و قيامت را با تمام قدرت نفي کند بخوانند

[صفحه 33]

قدرتش درهم مي‏شکند و دلش را در وحشت فرومي‏برد و اراده‏ي منفي او را تضعيف مي‏کند و تزلزل در بنياد اعتقاد او ايجاد مي‏نمايد. پس خداوند بزرگ گوينده‏اش را از اين خدمت به اسلام جزاي خير دهد، بهترين جزايي که به وليي از اوليايش داده است، چه جالب بود ياريش براي اسلام، گاه با دست و شمشير و گاه با زبان و بيان و گاه با قلب فکرش آري او «سيد المجاهدين و ابلغ المواعظين و رئيس الفقهاء و المفسرين و امام اهل العدل و الموحدين» است(آقا و سرور مجاهدان، بهترين واعظان، رئيس فقيهان و مفسران و امام اهل عدل و موحدان مي‏باشد).[5].

[صفحه 35]


صفحه 29، 30، 31، 32، 33، 35.








  1. نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 224، ص 360، چاپ دارالثقلين- قم.
  2. نهج‏البلاغه.
  3. نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 193 (خطبه‏ي متقين) ص 317 -313 چاپ درالثقلين- قم.
  4. نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 83، ص 111 -99 چاپ دارالثقلين قم.
  5. شرح نهج‏البلاغه ابن ابي‏الحديد، ج 7، صفحه‏ي 202.