شبههي 007
[صفحه 89] کلمات قصار آن، مردم به زهد و پارسائي و پشت کردن به لذتهاي مادي و ترک دنياي فاني به همان شيوهاي دعوت شدهاند که عيسي بن مريم عليهالسلام پيروانش را به رهبانيت و ترک دنيا ترغيب مينمود و آنان را از اقبال و توجه به دنيا برحذر ميداشت و حال آنکه پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سمل فرموده است: «لا رهبانيه في الاسلام» يعني در اسلا رهبانيت نيست و کسي حق ندارد به کلي ترک دنيا کند و گوشهي عزلت انتخاب نمايد و از اجتماع فاصله گيرد بنابراين نميتوان اينگونه سخنان را به علي بن ابيطالب عليهالسلام نسبت داد.[1]. پاسخ: (اولا): پستي و بي ارزشي دنيا چيزي نيست که بيان آن به يکي از شريعتهاي الهي نظير (شريعت عيسي) اختصاص داشته باشد بلک در تمام شرايع انبياء الهي امتها را از گرايش و اقبال به دنيا و لذتهاي فاني و پشت کردن به آخرت و جهان ابدي برحذر داشتهاند و بر اين واقعيت که «حب الدنيا راس کل خطيئه» محبت و علاقه به دنيا سرچشمه و درراس تمام گناهان است- تاکيد کردهاند. و در دين مبين اسلام (که کاملترين اديان الهي است) نيز بر بي اعتباري «دنيا» و فنا ناپذيري و بي ارزشي آن تاکيد فراواني شده است. [صفحه 90] و در بسياري از آيات قرآن کريم و احاديث نبوي و روايات اهلبيت عليهالسلام و همچنين در نهجالبلاغه با ذکر مثلهاي جالبي اين مطلب بيان شده است از جمله: 1- در قرآن کريم سورهي حديد آيهي 20 خداوند متعال ميفرمايد: (اعلموا انما الحياه الدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينکم و تکاثر في الاموال و اولادکم کمثل غيث اعجب الکفار نباته ثم يهيج فتراه مصفرا ثم يکون حطاما و في الاخره عذاب شديد و مغفره من الله و رضوان و ما الحياه الدنيا الا متاع الغرور): «بدانيد که زندگي دنيا در حقيقت، بازي و سرگرمي و آرايش فروشي شما به يکديگر و فزون جويي در اموال و فرزندان است (مثل آنها) چون مثل باراني است که کفار (کشاورزان) را رستني آن (باران) به شگفتي اندازد سپس (آن کشت) خشک شود و آن را زرد بيني آنگه خاشاک شود و در آخرت (دنيا پرستان را) عذابي سخت است و (مومنان را) از جانب خدا آمرزش و خشنودي است و زندگاني دنيا جز کالاي فريبنده نيست». 2- احاديث بسياري از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در بي ارزشي و بي اعتباري دينا نقل شده است از جمله: در وصايا و سفارشات آن حضرت به ابوذر ميفرمايد: «يا اباذر و الذي نفس محمد بيده لو ان الدنيا کانت تعدل عندالله جناح بعوضه او ذباب ما سقي الکافر منها شربه [صفحه 91] من ماء»:[2]. «اي ابوذر سوگند به آن کسي که جان محمد به دست قدرت او است اگر دنيا به اندازهي بال پشه يا مگسي ارزش داشت هر آينه خداوند حتي يک جرعه آب نصيب کافر نميکرد اي ابوذر دنيا و آنچه در او است نفرين شده است، جز آنچه در راه رضاي خدا به کار رود و هيچ چيزي نزد خدا مبغوضتر از دنيا نيست. اي ابوذر خداوند تبارک و تعالي به برادرم عيسي وحي نمود که «دنيا را دوست نداشته باش زيرا من آن را دوست ندارم و آخرت را دوست داشته باش زيرا آن جاي بازگشت و خانهي هميشگي است». 3- در نهجالبلاغه به همين شيوه از دنيا مذمت شده و بي ارزشي و بي اعتباري آن ضمن مثلهاي جالبي تبيين گرديده است، از جمله فرموده: «مثل الدنيا کمثل الحيه لين مسها و السم الناقع في جوفها، يهوي اليها الغر الجاهل و يحذرها ذو اللب العاقل»:[3]. «مثل دنيا همچون مار است، پوست آن نرم و دورنش زهر مرگبار است، فريفتهي نادان به آن عشق ميورزد (به آن ميگرايد) و خردمند دانا از آن برحذر ميباشد (از آن دوري گزيند) [صفحه 92] و نيز فرموده: «... دنياکم هذه ازهد عندي من عفطه عنز»:[4]. «دنياي شما نزد من خوارتر است از عطسه (آب بيني) بز ماده». و نيز فرموده: «والله لدنياکم هذه اهون في عيني من عراق خنزير في يد مجذوم»:[5]. «به خدا سوگند اين دنياي شما در چشم من خوارتر (و بي ارزشتر) از استخوان بي گوشت خوکي است که در دست بيماري جذامي باشد». و نيز فرموده: «... و ان دنياکم عندي لاهون من ورقه في فم جراده تقصمها...»:[6]. «... و همانا اين دنياي شما نزد من خوارتر و پستتر است از برگي که در دهان ملخي باشد که آن را ميجود...». و نيز فرموده: «الا حر يدع هذه اللماظه لاهلها...»:[7]. «آيا آزاد مردي نيست که اين خرده طعام باقيمانده در ميان دندان (دنياي پست) را براي اهلش واگذارد؟ (از آن اجتناب و دوري کند). و نيز فرموده: «اهل الدنيا کرکب يسار بهم و هم نيام»:[8]. [صفحه 93] «اهل دنيا مانند کارواني هستند که ايشان را ميبرند در حالي که آنان خوابند » (و آگاه نيستند که ناگهان راه طي شده به جايگاه ابدي ميرسند). و نيز فرموده: «فانها (الدنيا) عند ذوي العقول کفي الظل بينا تراه سابغا حتي قلص و زائدا حتي نقص»:[9]. «دنيا در نظر خردمندان مانند برگشتن سايه است که تا آن را گسترش يافته ببيني، کوتاه ميگردد و از بين ميرود و تا آن را زياد بيني کاهش يابد (دنيا همچون سايهي زود گذر است و براي اهلش باقي نميماند). از آنچه گذشت روشن شد که اميرالمومنين عليهالسلام در نهجالبلاغه مردم را از همان دنياي مذمومي برحذر داشته که در قرآن کريم (سورهي حديد آيهي 20) به ( لهو و لعب...) توصيف شده است. و دعوت به زهد و پارسائي از همان متاع دنيائي کرده که قرآن کريم آنها را برشمرده ومردم را به پرهيز از آن و توجه به عالم آخرت و آنچه نزد خدا است ترغيب کرده است. آنجا که ميفرمايد: «زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطره من الذهب و الفضه و الخيل المسومه و الانعام و الحرث ذلک متاع الحياه الدنيا والله عنده حسن المئاب):[10]. [صفحه 94] «دوستي خواستنيهاي (گوناگون) از: زنان و پسران و ثروتهاي فروان از زر و سيم و اسبهاي نشاندار و دامها و کشتزارها براي مردم آراسته شده (ليکن) اين جمله مايهي تمتع (بهرهمندي) زندگي دنيا است و (حال آنکه) فرجام نيکو نزد خدا است». بنابراين نميتوان گفت: نهجالبلاغه مردم را به گوشهگيري و عزلت فراخوانده، بلکه خطبهها و کلمات قصار آن حضرت که در اين زمينه آمده کلا هماهنگ با روح اسلام و قرآن کريم و احاديث نبوي است. (و ثانيا) از آنجا که هميشه حب دنيا بزرگترين مانع راه سعادت انسانها بوده است و شيفتگي نسبت به زرق و برق آن سرچشمهي انواع گناهان ميباشد، لذا در بسياري از خطبهها، نامهها و کلمات قصار نهجالبلاغه از آن نکوهش شده است، ولي در عين حال هنگامي که آن حضرت- شنيد شخصي دنيا را مذمت و نکوهش ميکند او را توبيخ نمود و فرمود: «ايها الذام للدنيا المغتر بغررها، المنخدع باباطيلها اتغتر بالدنيا ثم تذمها؟ انت المتجرم عليها ام هي المترجمه عليک؟... ان الدنيا دار صدق لم صدقها و دار عافيه لمن فهم عنها و دار غني لمن تزود منها و دار موعظه لمن اتعظ بها، مسجد احباء الله و مصلي ملائکه الله و مهبط وحي الله و متجر اولياء الله اکتسبوا فيها الرحمه و ربحوا فيها الجنه، فمن ذا يذمها و قد [صفحه 95] آذنت ببينها و نادت بفراقها و نعت نفسها و اهلها؟...»[11]. «اي نکوهندهي دنيا که خود به نيرنگ آن فريفته شدهاي و با باطلهاي آن دلباختهاي تو خود فريفتهي دنيائي و آن را نکوهش ميکني؟ تو بر دنيا دعوي گناه داري؟ يا دنيا بايد بر تو دعوي کند که گناهکاري؟ از کجا و چه وقت دنيا تو را سرگردان نمود؟ يا کي فريبت داد؟ آيا با پوسيدگي گورهاي پدرانت يا با آرامگاههاي زير خاک مادرانت؟». چه بسيار بيماران و دردمنداني که تو با دست و پنجهات از آنان پرستاري کردي و آنان را ياري نمودي؟ و ميخواستي بهبود يابند و از پزشکان برايشان دارو ميطلبيدي بامدادان که دارويت آنان را بهبودي نداد و گريهات براي آنان سودي نداشت و ترست فايدهاي نبخشيد و آنچه خواهانش بودي به تو نرسيد و تو با تمام نيرو و قدرت خود نتوانستي مرگ را از آنان دور کني دنيا براي تو حال آنان را مثال زد (سرمشقت قرار داد) و با گورهايشان گور خودت را به رخت کشيد (تا بداني با تو نيز همان خواهد کرد که با او نمود). همانا دنيا سراي راستي است براي کسي که به راستي با آن درآيد و خانهي عافيت و سلامتي است براي کسي که به خوبي آن را بفهمد و خانهي بينيازي و توانگري است براي کسي که از آن توشه برگيرد و خانهي [صفحه 96] پند است براي کسي که پند پذيرد، دنيا سجده گاه دوستان خدا و محل نماز فرشتگان الهي است، فرودگاه وحي خدا و جايگاه تجارت دوستان او است، در آن کسب رحمت نموده و بهشت را سود برند. پس چه کسي آن را نکوهش ميکند؟ و حال آنکه خود او است که اعلام جدائي کرده و مفارقتش را فرياد زده (و گفته که ماندگار نيست) و از نابودي و مرگ خود و اهلش خبر داده، با بلاهاي خود بلاي دوزخ را مجسم کرده و با شادماني خود شادماني بهشت را نشان داده، شامگاهان به سلامت گذرد و بامدادن با سوک و مصيبت باز آيد تا مشتاق سازد و بيم دهد و تهديد کند و بترساند و هشدار دهد. پس اشخاصي فرداي پشيماني- روز قيامت- آن را نکوهش کنند. و ديگران (نيکوکاران) در روز رستاخيز آن را بستانيد، زيرا دنيا (حقايق را) به آنها يادآور شد و آنها متذکر شدند (و از آن پند گرفتند) و رويدادها را برايشان حکايت کرد و تصديقش نمودند و آنها را پند و اندرز داد، پندها را پذيرفتند». خلاصه: از ديدگاه نهجالبلاغه دنيا بر دو گونه است: (الف) دنياي ممدوح (قابل ستايش). (ب) دنياي مذموم (مورد نکوهش) دنيا گرائي و محبت کورکورانه و عشق به (متاع الحياه الدنيا) و سعي و تلاش براي به دست آوردن آن [صفحه 97] از هر راهي که شد- حلال باشد يا حرام و غفلت از جهان ابدي، دنياي مذموم و مورد نکوهش است، گرچه زيبا و شيرين و سر سبز و خرم است «حلوه خضراء»[12]. اما سعي و کوشش براي به دست آوردن مال حلال جهت حفظ آبرو و گشايش بر اهل و عيال و صلهي ارحام و رسيدگي به مستمندان و ترويج حق و دفع باطل و امثال آن، دنياي ممدوح است، بلکه در حقيقت اينگون تلاشها تلاش براي آخرت است نه دنيا. اميرمومنان عليهالسلام در يکي از خطبههاي نهجالبلاغه ميفرمايد: «و من ابصر بها بصرته و من ابصر اليها اعمته»:[13]. يعني کسي که (با چشم بصيرت) به دنيا نگريست، دنيا حقيقت را به وي مينماياند (و او را آگاهي بخشد) و آن کسي که در دنيا نگريست (چشم به دنيا دوخت) او را کور (دل) مينمايد. بنابراين کساني که به دنيا با ديد ابزاري مينگرند «ابصر بها» و از آن توشهي لازم را بهرهمند ميشوند دنيا نزد آنان ممدوح و مورد ستايش است و کساي که به دنيا چشم دوختهاند «ابصر اليها» و عملکردشان نادرست ميباشد دنياي آنان مذموم و مورد نکوهش است. [صفحه 98] (ثالثا) گر چه در نهجالبلاغه از کساني که همچون عيسي بن مريم عليهالسلام ترک دنيا کرده و هيچ توجهي به آن ندارند تجليل شده و آن حضرت به نوف بکالي ميفرمايد: «اي نوف خوشا به حال آنان که دل از اين جهان گسستند و بدان جهان بستند... اينان چون مسيح رشتهي دوستي دنيا را از خود بريده و هيچ توجهي بدان ندارند».[14]. ولي اين بدان معني نيست که آن حضرت به رهبانيت دعوت ميکند، زيرا در تشبيه چيزي به چيزي ديگر وجود فقط يک وجه شباهت ميان آن دو کافي است، مثلا اگر گفته شود «حسن» همچون شير است بدين معني است که او در دليري همانند او است نه اينکه او چنگ و دندان دارد و يا با چهار دست و پا راه ميرود. و همچنين منظور اميرمومنان عليهالسلام در تشبيه تارکان دنيا به حضرت مسيح عليهالسلام فقط از جهت دلبستگي نداشتن به دنيا است نه رهبانيت و شيوهي زندگاني او که بدون زن و فرزند و خانه و کاشانه بوده است زيرا در جاي ديگري از نهجالبلاغه ميخوانيم که اميرمومنان عليهالسلام به شدت از رهبانيت و ترک زن و فرزند نکوهش کرده است. آن حضرت پس از جنگ «جمل»در بصره جهت عيادت «علاء بن زياد حارثي» که از ياران امام عليهالسلام بود به خانهي او رفت وقتي که خانهي بسيار [صفحه 99] مجلل و وسيع او را ديد فرمود با اين خانهي وسيع در دنيا چه ميکني؟ در حالي که در آخرت به آن نيازمندتري: آري اگر بخواهي ميتواني با همين خانه به ثواب آخرت برسي. در اين خانهي وسيع ميهمانان را پذيرائي کني. به خويشاوندان با نيکوکاري بپيوندي. و حقوقي که بر گردن تو است به صاحبان حق برساني. پس آنگاه تو با همين خانهي وسيع ميتواني به ثواب آخرت دستيابي. علاء گفت: از برادرم «عاصم بن زياد» به شما شکايت ميکنم: فرمود: مگر او را چه شده است؟ گفت: عباي (پشمينه) پوشيده و از دنيا کناره گرفته است. امام عليهالسلام فرمود: او را بياوريد. هنگامي که آمد به او فرمود: اي دشمنک جان خويش شيطان تو را سرگردان ساخته آيا تو به زن و فرزندانت رحم نميکني؟ تو ميپنداري که خداوند نعمتهاي پاکيزهاش را حلال کرده اما دوست ندارد تو از آنها استفاده کني؟ تو در برابر خدا کوچکتر از آني که اين گونه با تو رفتار کند (اين مقام اولياي خاص خدا است). عاصم گفت: اي اميرمومنان پس چرا تو با اين لباس خشن و آن غذاي ناگوار به سر ميبري؟ [صفحه 100] حضرت فرمود: واي بر تو من همانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان و تهيدست همسو کنند. تا فقر و نداري تنگدست را به هيجان نياورد و به طغيان نکشاند».[15]. از آنچه گذشت به خوبي روشن سد که اين شبهه نيز ناتمام است و نهجالبلاغه هيچ گاه دعوت به رهبانيت نکرده است.
در نهجالبلاغه از «دنيا» بسيار مذمت شده و در بسياري از خطبهها و
صفحه 89، 90، 91، 92، 93، 94، 95، 96، 97، 98، 99، 100.