راز و نياز با خدا
خداوندا بر من ببخشاي. بدين کلمات اميرالمومنين (ع) با خداي خويش راز ميگفت: خدايا ببخشاي اين بنده را سترده است از خاطرم روزگار که ثبت است در دفتر ايزدي همي خواهم از درگهت اي خدا ببخشي بر اين بنده بار دگر الهي چو دادم به شهوت نويد خدايا زدم گام در خودسري هوس بسته راه نکويي به من الهي کنون با هزاران نياز الهي مرا چشم بر ناروا الهي زبان گه ز وجدان برون خدايا به دل آرزو شد نهان ز بيرنگي خويش رنگ آورد خدايا شود ياوه گاهي سخن خدايا کنون ز آنچه شد ناروا کنون توبه کردم ز چندين گناه [صفحه 258]
«اللهم اغفر لي...»
نديده بيانگار شرمنده را
بر اين بنده با عفو منت گذار
از اين بنده هر لغزش و هر بدي
شکستم اگر با هوس توبه را
دگر ره از اين بينوا درگذر
به پنهان و آرام شد زان اميد
شمردم سبک موضع داوري
بدانسان که شرمندهام خويشتن
نهادم سر توبه بر خاک باز
گهي بسته گه بازگردد بجا
رود حق ادا ميشود واژگون
بدانسان که روزي اگر شد عيان
گناهي شود هول و ننگ آورد
که پرهيز از آن نيست آسان به من
ز چشم و زبان و ز ميل و هوي
ببخشاي بر بندهي بيپناه
صفحه 258.