ثبات قدم خود و اصحاب پيامبر در جنگها براي ياري اسلام











ثبات قدم خود و اصحاب پيامبر در جنگها براي ياري اسلام



«لعمري لو کنا ناتي ما اتيتم ما قام للدين عمود»

به جان خودم سوگند اگر رفتار ما مانند رفتار شما بود، پايه‏ي دين برقرار نمي‏گرديد.


به گاهي که سرباز بودم به جنگ
هميشه کمر بسته بر رزم تنگ‏


به بالاي سر پرچم افتخار
ز اسلام هر چند کم اقتدار


به همدوستي چند تن پيروان
به پيکار بستم هر سو ميان‏


بدان عده‏ي کم ز راه وداد
نموديم با بت‏پرستان جهاد


به پيکار کردم به راه خدا
جهاني به راه عقيده فدا


به همراه پيغمبر پاک دين
که بر جان پاکش هزار آفرين‏


همي تاختم هر زماني به پيش
نه پروائي از غير نز قوم و خويش‏


برآهيخته تيغ و زوبين کين
به هر جا و هر کس گرفته کمين‏


حريف او پدر بد ز ما يا پسر
به چنگش شتابان نهاديم سر


عمو يا عموزاده بي‏ترس و بيم
چه بسيار کشتيم، گردن زديم‏


دل آسوده بر آن تن کشتگان
گذشتيم آسان و خنده کنان‏


چنان بود ايمان ما استوار
که هرگز نگشتيم اندوهبار


نه انديشه از مادر داغدار
نه بيمي ز افراد ايل و تبار


نه پيچيده از راه خود بي‏گمان
به فرياد يا ضجه خواهران‏


پياده گرسنه برهنه به راه
چنين بوده در رزمها کينه‏خواه‏


به سنگيني بار و زخم بدن
نبوديم بر چاره‏ي خويشتن‏


همه نيمه‏جان خود به جنگ عدو
شتابنده بوديم و پيکارجو


چو گرد بلا نازل از آسمان
فرود آمده بر سر دشمنان‏

[صفحه 212]


صفحه 212.