ثبات قدم خود و اصحاب پيامبر در جنگها براي ياري اسلام
به جان خودم سوگند اگر رفتار ما مانند رفتار شما بود، پايهي دين برقرار نميگرديد. به گاهي که سرباز بودم به جنگ به بالاي سر پرچم افتخار به همدوستي چند تن پيروان بدان عدهي کم ز راه وداد به پيکار کردم به راه خدا به همراه پيغمبر پاک دين همي تاختم هر زماني به پيش برآهيخته تيغ و زوبين کين حريف او پدر بد ز ما يا پسر عمو يا عموزاده بيترس و بيم دل آسوده بر آن تن کشتگان چنان بود ايمان ما استوار نه انديشه از مادر داغدار نه پيچيده از راه خود بيگمان پياده گرسنه برهنه به راه به سنگيني بار و زخم بدن همه نيمهجان خود به جنگ عدو چو گرد بلا نازل از آسمان [صفحه 212]
«لعمري لو کنا ناتي ما اتيتم ما قام للدين عمود»
هميشه کمر بسته بر رزم تنگ
ز اسلام هر چند کم اقتدار
به پيکار بستم هر سو ميان
نموديم با بتپرستان جهاد
جهاني به راه عقيده فدا
که بر جان پاکش هزار آفرين
نه پروائي از غير نز قوم و خويش
به هر جا و هر کس گرفته کمين
به چنگش شتابان نهاديم سر
چه بسيار کشتيم، گردن زديم
گذشتيم آسان و خنده کنان
که هرگز نگشتيم اندوهبار
نه بيمي ز افراد ايل و تبار
به فرياد يا ضجه خواهران
چنين بوده در رزمها کينهخواه
نبوديم بر چارهي خويشتن
شتابنده بوديم و پيکارجو
فرود آمده بر سر دشمنان
صفحه 212.