پيکار با عزت
شمشيرها را از خون سيراب کنيد، تا از آب سيراب شويد. لشگر معاويه (شام) پيشدستي کرده بودند، رود فرات به دست دشمن افتاده و ارتش امام (عراق) تشنه مانده بود. اميرالمومنين (ع) به نيروي دلاورش چنين گفت: بود کار سرباز خود اين چنين به نيرنگ پيشي بگيرد به جنگ به پيروزي خويش گردد دلير سپاه معاويه شد پيش جنگ به روي شما بسه چون آب را شما ميتوانيد خود تشنه کام ز پژمردگي خشک و تشنه دهان دگر ميتوانيد مردانهوار نخستين ز خون تيغها را خضاب بدانيد کاين زندگي با شکست که مردان به راه شرف نقد جان معاويه کرده بسيج سپاه کند سينهي عدل، آماج تير سپارد پس آنگه همان پيروان معاويه در پردهي مکر و رنگ به دنبال خود تيرهبختان شام به پا خيز با نام يزدان ز جا [صفحه 211]
«رووا السيوف من الدماء ترووا من الماء»
که فرصت غنيمت شمارد يقين
نسازد بکار شبيخون درنگ
فداکار و گردافکن و شيرگير
چنين رود پر آب دارد به چنگ
گرفتست از تشنگي تاب را
بمانيد شرمندهي خاص و عام
به ذلت سپاريد جان ناتوان
بکوشيد در عرصهي کارزار
نماييد و در چنگ گيريد آب
مذلت بود، هست ملعون و پست
ببخشند و جاويد مانند از آن
که بندد به تزوير بر داد، راه
به همراهي گمرهان شرير
به شمشير پولاد جنگآوران
نهفته است رخسار حق بيدرنگ
به سختي کشاند همي در کنام
بود فخر رفتن به سوي خدا
صفحه 211.