عدالت گستري علي











عدالت ‏گستري علي



«قمت بالامر حين فشلوا»

براي ياري اسلام قيام کردم، هنگامي که مسلمانان ضعيف بودند.

اين خطابه را اميرالمومنين در روزهاي نخست خلافت خود با حضور هزاران نفر از سربازان سپاه اسلام و بزرگان عرب و گروهي بي‏شمار از مردم مدينه در مسجد پيغمبر (ص) ايستاده و در حالتي که بر شمشير خود تکيه داده بود، ايراد فرمود:


همي ديد چشم من از ديرباز
چنين فتنه از روزگار دراز


که امواج اين فتنه از دوردست
بدان سهمگيني روان گشته است‏


به موجي گران کايد از دوردست
به کشتي شکسته نشايد نشست‏


به کشتي يقين داشتم روي آب
که فردا برآيد يکي انقلاب‏


بدين گفته کامروز گويم به راه
خداوند و وجدان من بد گواه‏


کسي کز گذشت زمان داشت پند
به دنيا ز لغزش نبيند گزند


کسي کاو کند عبرت از روزگار
به دنيا نگردد به لغزش دچار


ببينيد کشور در آشفتگيست
همه ساحت ملک در تيرگيست‏


چنان شد پريشان و آشفته کار
که شد دوره‏ي جاهلي آشکار


همه مال و ناموس خلق جهان
بيفتاده در دست غارتگران‏


همان کس که پيش از من اين دستگاه
بدو بود و کشور همي برد راه‏


ز قانون اسلام بيگانه بود
به هر گوشه، دست تعدي گشود


هم اکنون که از آتش انقلاب
بشد کاخ پر کينه عثمان خراب‏


به خاک سيه سرکشيده نزار
از او مانده بدعت همي يادگار


به ناچار از آن بدعت ناصواب
همي دود برخيزد و التهاب‏

[صفحه 31]

به يزدان چنان نقشه عدل و داد
کنم رسم با کوشش و اجتهاد


که ديناري از مال مستضعفان
نسازم رها در کف اين و آن‏


پشيزي ز اموال درماندگان
اگر رفته باشد صداق زنان‏


به دست عدالت همي بازپس
گرفته نينديشم از هيچ کس‏


قباله به امضاي ظلم استوار
به نزد علي هيچ نايد به کار


ايا آشنايان راه و داد
ببينم که جويند با عدل و داد


ز دست عدالت چو غوغا کني
تو بيداد را چون تماشا کني‏


ترا شربت عدل شد ناگوار
شرنگ ستم چو کني اختيار


پس اي بندگان خداي جهان
چه در آشکار و چه اندر نهان‏


هميشه به هر کار باشيد پاک
ز يزدان دادار با ترس و باک‏


که بدکاره باشد به هر دو سرا
به فرجام بيداد خود مبتلا


نبخشي تو چون بندگان خدا
به بخشايش حق نگردي سزا


به جز عدل و داد از علي (ع) انتظار
تو اي بنده حق، توقع مدار

[صفحه 32]


صفحه 31، 32.