وحدت پيرامون باطل و تفرقه اهل حق











وحدت پيرامون باطل و تفرقه‏ اهل حق



«سيدالون منکم باجتماعهم علي باطلهم و تفرقکم عن حقکم»

(اهل باطل) بزودي بر شما مسلط مي‏شوند، براي يگانگي که در راه باطلشان دارند و تفرقه که شما از راه حق داريد.

به امام «علي (ع)» خبر رسيد که «بسر ابن ابي‏ارطاه» امير لشگر شام بر يمن حمله برده و به قتل و غارت پرداخته است. امام (ع) از سستي اصحابش از جهاد و سرکشي آنان آزرده بود، پس به منبر رفت و چنين فرمود:


چنين است اين شهر، اين کوفه است
که در او به آرام نتوان نشست‏


بدين شهر و اين مردم خيره‏سر
کنم دور از جان مردم خطر


کنم حفظ اسلام و از مسلمين
حفاظت نمايم به شهري چنين‏


مماني تو اي کوفه آباد و شاد
اگر خود جهان را نداري به داد!


شما اي کساني که در پايتخت
ز هر سوي کشور کشيديد رخت‏


همه جاي در خسته حالي کنيد
که از حفظ دين شانه خالي کنيد


حمايت نکرديد از مسلمين
از اين رو بمانيد خاطر غمين‏


سروده است شاعر چنين حال ما
تو گويي که گفته است احوال ما


که اي عمرو، هرگز به جان پدر
نگشتم از اين باده خود بهره‏ور


کزين جام سرشار پر اعتبار
نخوردم بجز درد بس ناگوار


چو «بسر بن ارطاه» شد در يمن
شقاوت بسي کرد بر مرد و زن‏


بدان کس که جانم به فرمان اوست
به باطل نبندم دل از راه دوست‏


پي حفظ اسلام و حکم خدا
محال است يک دم نشينم ز پا


شما هم خدا را به ياد آوريد
ز قران و احکام فرمان بريد


اگر مي‏گريزيد سوي خدا
گريزيد کان جاست مشکل گشا

[صفحه 194]

به چنگ توسل به زنجير حق
بگيريد در دست، شمشير حق‏


پريشان چه باشيد آن سو رويد
که گرديده نور هدايت پديد


گرايش به حق کرده دور از نفاق
بگيريد خود پرچم اتفاق‏


علي (ع) هست ضامن، به پايان کار
که پيروز گرديد و هم رستگار

[صفحه 195]


صفحه 194، 195.