بازرگانان و ثروتمندان











بازرگانان و ثروتمندان



«لا يخدع الله عن جنته»

خدا را براي رفتن به بهشت او نمي‏توان فريب داد.

اميرالمومنين (ع) در روزگار خلافت خود پس از انجام کارهاي کشور با همان لباس ساده و بي‏پيرايه در بازار گردش مي‏کرد و اين آيه شريفه را از کلام مجيد با صداي بلند تلاوت مي‏فرمود:«و هر چه را به کيل يا وزن مي‏سنجيد، تمام بپيماييد و همه چيز را با ترازوي عدالت بسنجيد که اين کاري بهتر و عاقبتش نيکوتر است.» اين سخنان را ويژه‏ي بازار و بازرگانان بيان فرمود:


شما اي همه بندگان خدا
که هستيد مهمان به مهمانسرا


به زودي ز دنيا شتابيد سخت
به صد آرزو برده در خاک رخت‏


در آن دخمه‏ي تيره و آن گور تنگ
شود بازپرس از شما بي‏درنگ‏


به کردار و وامي که در اين جهان
به گردن گرفتيد و رفتيد از آن‏


در آن گور تاريک برپا شويد
ز سنگيني وام رسوا شويد


در اين عمر کوتاه رو بر فنا
که هستيم محصور در فتنه‏ها


ز کژي جهان، جمله سرگشته است
که نيکي ز ما پاک برگشته است‏


در اين حال، ابليس برگشته بخت
به گمراهي خلق، دل بسته سخت‏


چنان روزگار است وحشت‏فزا
که بر هر طرف مي‏کني ديده وا


تهيدست و بيچاره بيني عيان
توانگر به دنيا و زر بسته جان‏


بخيلان دون، حق بيچارگان
به صندوق آهن نموده نهان‏


به دين کار ننگين به صد رنگ و عار
به درماندگانند خود وامدار

[صفحه 138]

چنان دان که حق سهم درماندگان
رقم کرده در ثروت منعمان‏


گر اينان نمايند اين حق ادا
نماند به دنياي ما بينوا


نسازند خودکامگان، حق ادا
نه بر حکم دادارشان اعتنا


نه مجري به اندرز پيغمبرند
تو گفتي که اين مالداران کرند


کجاييد آزادمردان کجا
که بوديد بر درد مسکين دوا؟


به بخشندگي هم چو ابر، عالمي
ز فيض شما بود در خرمي‏


کساني که با داد در کسب و کار
به دين بوده پابند و پرهيزکار


هم آنان که در راه دين خدا
همه چيز خود کرده عمري فدا


دريغا که رفتند از اين جهان!
ز دنيا گذشتند آزادگان‏


به درمان درماندگان چاره ساز
جهان سخت دارد بدينشان نياز


شماييد اخلاف آزادگان
چرا خود نداريد از ايشان نشان»؟!


گروهي ستمکار غارتگريد
بدين روح بد، آدمي پيکريد


به هر راه گسترده دام فريب
چو شيطان ستمکاره و نانجيب‏


شگفتا که جوييد يک سر بهشت
بدين روح ناپاک و رفتار زشت!


چه پندار کرديد، آيا خدا
بود ساده‏دل مشتري بر شما؟


که آسان درافتد به دام فريب
خورد حيله از کاسب نانجيب؟


شگفتا که با مکر و دستان زشت
توان شد به آسودگي در بهشت؟


محالست حيلت‏گر نابکار
شود بنده خاص پرورگار


مپندار ناپاک مکار پست
به ژوليده مويي شود حق‏پرست‏


از اوييم و بر او بود بازگشت
از اين در به افسون نشايد گذشت‏


مپندار و بر او بود بازگشت
از اين در به افسون نشايد گذشت‏


مپندار جز طاعت بي‏ريا
خدا را ز انسان نمايد رضا


بود لعنت حق بر آن ناسزا
که پوشيده بر تن لباس ريا


کند نهي از منکر و فاجر است
ز معروف دور و به بد آمر است‏

[صفحه 139]


صفحه 138، 139.