ويژگيهاي منافقان











ويژگيهاي منافقان



«احذرکم اهل النفاق.»

از منافقان و دورويان به دور باشيد.


سفارش کند مرتضي بر شما
ايا پاکدل بندگان خدا


که همواره باشيد پرهيزکار
دگر دوستدار خداوندگار


حذر کرده از مردم نابکار
دورويان ناپاک بد روزگار


که اين قوم نامردم پست دون
شما را شود بر بدي رهنمون‏


که ناپاک آلوده دارد چو خويش
شما را بلغزاند از راه و کيش‏


همه خلق خواهد چو خود، نادرست
که در اعتقاد است ناپاک و سست‏


چنين مردمي، پست و بي‏اعتبار
به صد رنگ گيرند نقش و نگار


نه در زندگاني شناسد شرف
نه دارد مرامي، نجويد هدف‏


چنين فتنه‏جويان بد روزگار
همه توده را خواسته نابکار


به سودش بود دور آشوب و کين
که گمره کند مردم نيک‏بين‏


گرفته همي توده زير نظر
که انداخته مسلمين در خطر


شناسد اگر رشته‏اي را ضعيف
در آنجا کشد نقشه‏هاي کثيف‏


کجا آتش فتنه را بي‏درنگ
برافروزد از حيله‏ي رنگ رنگ‏


دو رنگان به ظاهر بسي دلکشند
ولي همچو عفريت مردم کشند


به بر کرده فاخر لباس نظيف
نهان گشته در جامه ديوي کثيف‏


که در زير اين جامه‏ي رنگ رنگ
نهان کرده بدکار خون‏ريز چنگ‏


که چون فتنه افروخت بين شما
بدرد همي مردم بينوا


به يزدان دادار بردم پناه
از اين فتنه‏گر مردم کينه‏خواه‏


که در سينه دارند قلبي سياه
سر بدگهر همچو دل پر گناه‏

[صفحه 106]

به ظاهر اگر نرم آمد به راه
به باطن شتابد به سوي گناه‏


بسي چرب گفتار و شيرين زبان
ولي در عسل، زهر دارد نهان‏


خدا رحم سازد به نوع بشر
کزين بدسگالان نبيند خطر


به دل، آتش کينه دارد نهان
جسد شعله‏ور گشته از آن ميان‏


پدر را همي کشته و از پسر
نوازش کند ديو ننگين گهر


اگر اشک مي‏ريزد اين بي‏حيا
نباشد در آن گريه، صدق و صفا


که زهر است آن اشک، آلوده سخت
شناساي آن مردم نيکبخت‏


اگر بر بزرگي ستايش کند
در انديشه باشد که خواهش کند


کند گوشزد آرزوهاي خويش
که تا برده مقصود خود را ز پيش‏


بسي سر به زير است روز نياز
به آز و هوس مي‏شود چاره‏ساز


ولي چون موفق نشد زان ميان
به دشنام آلوده سازد دهان‏


چنان زشت و پست است اين بي‏حيا
که گفته است بر مردگان ناسزا


به هر بسته قفلي به دستش کليد
مهيا نموده است زشت پليد


به هر حق مطابق کند باطلي
نخواهد که مسرور بيند دلي‏


به هر شام تاريک، اين نانجيب
همي کرده روشن، چراغ فريب‏


به گفتارش آلوده دارد دروغ
چو از چشم‏بندي بگيرد فروغ‏


بجوينده گر راه حق را نشان
دهد با زبان مي‏کند آن چنان‏


که ناچار جوينده زان رهگذر
به باطل نهد پاي سير و سفر


منافق بود مار خوش خط و خال
که زهر است در کام آن بدسگال‏


منافق بود پيرو اهرمن
بود پيروش، دشمن خويشتن‏

[صفحه 107]


صفحه 106، 107.