فرمان امام به فرمانده سپاه در نبرد صفين
با برکت و نيکبختي که از سوي خدا ميرسد، روانه شو. در آغاز نبرد «صفين»، نخست «علي (ع)»«معقل بن قيس رياحي» را به فرماندهي جلودار سپاه- که شمارهاش به سه هزار تن ميرسيد- برگماشت. اين افسر جوان- که رئيس قبيلهي «بنيرياح» بوده و شجاعتي به کمال داشت، در ارتش اميرالمومنين (ع) به سرداري رسيد و مسئوليتهاي خطرناک و پر افتخاري را به عهده ميگرفت. اينک ترجمه دستور امام (ع) که به نام اين سرباز فداکار پيرامون آداب جنگ صادر شده است: به معقل، پيام است از پيشوا تو را من به تقوي سفارشگرم که ناچار، روزي در آن پيشگاه که ما راست مقصود زين ماجرا تو چون با طلايه شدي پيشرو همه پندها تا موفق شوي مشو هيچ بر جنگ آغازگر از آن رو که هرگز ندارم روا دوم آنکه لشگر چو جويد سفر که گرما نسازد شما را تباه دگر آنکه شب، گاه آسايش است [صفحه 90] ولي هر سپيدهدمان هوشيار سوم، گاه درگيري هم گروه که نزديک باشي به آب روان مبادا که خود دشمن هوشيار چهارم طلايه است چشم سپاه به چشم طلايه حرام است خواب چون در خواب باشد طلايه سپاه بن نيزه کوبند شب بر زمين چو آن پاسبانان شب هوشيار به پنجم که چون جنگ را ساختيد درانداخته خصم را در خطر ششم آنکه در دشت آوردگاه بدانسان که در جنبش کارزار چنان هم نبايد از او دور شد تعادل به هر حال داري نگاه به هفتم چو گشتيد پيروزگر که تعقيب از خستهي زخمدار بر افتادگان، حمله کردن خطاست به هشتم، زنان را به هنگام جنگ که گر مرد او با شما دشمن است زني گفت اگر بر شما ناسزا نبايد که از او برآري دمار که فرمود پيغمبر رهنما به خونسردي از جرم او درگذر گذشت آنکه در جاهليت اگر چنان مرد از اين کار شد شرمسار نهم آنکه پرهيز کن از نفاق [صفحه 91] بدانسان که گويي سپاه دلير که بر قلب دشمن رود بيگمان اميد است پيروز باشيد و شاد [صفحه 92]
«فسر علي برکه الله»
که او بر طلايه است فرمانروا
خدا را به ياد تو ميآورم
به اعمال امروز باشي گواه
بجوييم با جان، رضاي خدا
به عنوان فرمانده از من شنو
سزاوار بر رحمت حق شوي
که خونريزي گردد گرفتار شر
شکسته شود صلح بر دست ما
پگاه و پسين است شايستهتر
پريشان نگرديد از رنج راه
نگهدار جانها ز فرسايش است
به جان باش آمادهي کارزار
نگهدار، لشگر به نزديک کوه
نگهدار بر قلهها ديدهبان
نمايد شما را به غفلت، دچار
به هنگام پيکار و آوردگاه
که در خواب دشمن شود کامياب
شبيخون زند خصم بد رسم و راه
چو در خيمه خفتند مردان کين
دمي خواب و بيدار و حاضر به کار
به دشمن اگر از دو سو تاختيد
از اين کار گرديد پيروزگر
نداريد نزديک دشمن، سپاه
طلايه در امواج گردد دچار
که بيارج و ترسان و رنجور شد
چنين است آيين آوردگاه
فراري نبايد که بيند ضرر
به مردان روا نيست در کارزار
که اين کار اوباش پر مدعاست
نبايد که آلوده سازي به ننگ
سزاوار ما احترام زن است
وگر ناسزا گفت بر پيشوا
که زن، خود ضعيف است و نابردبار
زني گفت اگر بر شما ناسزا
نبايد که بيند از اين ره، خطر
به مردي زني کرد دشنام سر
که ننگين از او گشت ايل و تبار
بکوشيد همواره در اتفاق
نمايان شود همچو پيکان تير
چو تيري که پر ميکشد از کمان
به هر جنگ با دشمن بدنهاد
صفحه 90، 91، 92.