سخن امام به اشراف خواهان سهم بيشتر از بيتالمال
ديگري را به جاي من انتخاب کنيد. در تقسيم بيتالمال، اشراف قريش بر خلاف خواستهشان، خود را با ديگران برابر ديدند و برآشفتند. اميرالمومنين (ع) بدين مورد اشاره فرمود: شما را به ياد است آن روزگار چنان اشتراني که در آبگاه بيفتاد از دوش جمعي عبا چه آشوب و غوغا درانداختيد نرفتند بيمارها از برم زنان نيز بودند و دوشيزگان گرفتيد بر دستها کودکان نخستين که بر جانبم تاختيد نکردم در اين شور و غوغا نگاه خلافت نميخواستم بر شما گذشت زمان برده است از ميان اگر ديگري بر شما شد امير وگر در کف من بماند زمام که اينان به دوران جور و ستم بدانسان که بخشندهي دادگر همانگونه در نزد من بالتمام [صفحه 45] نبوديد بر بيعتم ناگزير پس از شور پيران پرهيزکار خليفه شدم بعد از اين ناگزير رها کي کنم عدل و انصاف را ز مال خدا آنچه نزد من است به انصاف بايد ميان همه کسي کو مرامش جز از اين بود خداوند قادر به روز جزا به گردش نباشد دگر چاپلوس شما اي گرانمايه ياران من در اجراي حق، پشتوان منيد گريزان نباشيد از راه حق در اين خانهاي کو بود اجتماع من اکنون در اينجا نه هستم امام در اجراي احکام حق ناگزير هر آن کس بپيچد ز حکم خدا کس امر معروف بر او رواست هر آن کس که رفتار او منکر است خداوند بخشندهي رهنما به هر بنده بسيار بخشش کند که اين امتحانيست طاقتشکن به قرآن چنين گفته يزدان پاک به ايمان کنيم از همه امتحان درخت عدالت کنون خرم است شناسيد و شکرش بهجا آوريد [صفحه 46]
«دعوني و التمسوا غيري»
که گشتيد بر بيعتم بيقرار
برآيند لب تشنه، شام و پگاه
جدا گشت نعلينهاتان ز پا
به صد آرزو سوي من تاختيد
به بيعت مگر دستشان بفشرم
که کردند بيعت مرا همچنان
که باشند در بيعتم بيگمان
به بيعت سر از پاي نشناختيد
خدايست بر آنچه گفتم گواه
که دانستم انجام اين ماجرا
ره و رسم پيغمبر مهربان
من او را شدم رهنما و وزير
ز اعيان نگيرم دگر احترام
نمو کرده گشتند از آن محتشم
به افراد و آحاد دارد نظر
همانند و يکسان بود خاص و عام
اگر ياد داريد برنا و پير
به من راي دادند خرد و کبار
کنون برنتابم رخ از دار و گير
دهم برتري جمع اشراف را
که در دست گنجور اين ميهن است
شود بخش يکسان و بيواهمه
سزاوار دشنام و نفرين بود
از او بازپرسي کند ابتدا
رها گردد از مدحت و پايبوس
به راه خدا دوستداران من
در اين رهگذر همزبان منيد
گراميست هر جا هواخواه حق
بود امر يزدان در اينجا مطاع
در اجراي حق ميکنم اهتمام
به تقسيم اموال حق سختگير
سزد آنکه گم گردد از جمع ما
که خود گشته شايسته در راه راست
کجا نهي منکر از او درخور است
ندانسته بيداد بر کس روا
به نعمت ورا آزمايش کند
از افراد و آحاد و از مرد و زن
خرد هست زين گفته انديشناک
ز ديروز و امروز و آيندگان
نهالي چنين سبز و پر بر، کم است
تاسي به راه خدا آوريد
صفحه 45، 46.