پاسخ به نامه معاويه
مرا پند گويي به راه درست که عمريست در چاه جهل و غرور چنين نامه باشد ز يک بيخرد نه چشمي که بشناسد از راه، چاه تويي بندهي شهوت خويشتن به تجديد بيعت کني اهتمام هر آن کس ز بيعت بپيچيد سر براي عمومي چنين دست سست [صفحه 320]
و همچنان به نامه «معاويه» پاسخ ميدهد:
نداني که خود گمرهي را تست
به بيراههي فسق داري عبور
که نتواند او پي به معني برد
نه عقلي که گردد به معني گواه
که شايد شوي رهبر انجمن
که شايد بر اين خلق گردي امام
بود دشمن خلق از هر نظر
نه، حاميست شايد بود نادرست
صفحه 320.