اولين نامه حضرت علي به معاويه
عمر با ابوبکر و عثمان چنان بدانسان که امت بدان هر سه بست چو کردند بيعت، بزرگان دين چو شوراي عالي کند انتخاب مهاجر به انصار گشتند يار در اين حال گر مردمي بد سگال حکومت، ببيند چنين چاره را معاويه، گر عقل سازد حکم خرد، گر در اينجا کند داوري گواهند مردم در آن روزگار بترسم که پيچي ز پندار نيک وگر عقل بندي به بند هوس علي را نباشد دگر بر تو کار [صفحه 319]
اولين نامهاي که اميرالمومنين (ع) پس از حادثه «عثمان» براي هدايت به «معاويه» مينگارد:
که بيعت گرفتند از مردمان
به بيعت فشردند دستم به دست
خليفه ندارد نيازي جز اين
خليفه، چنين راه باشد صواب
خلافت بدين گونه شد استوار
در آشوب بندند بر دل، خيال
که بردارد از راه پتياره را
ندارد ز بيداد دل را دژم
علي (ع) هست از خون عثمان بري
که بودم ز هر ماجرا برکنار
علي را در اين قتل داني شريک
نياسايي از آز و کين يک نفس
چو باشي به پاي هوس رهسپار
صفحه 319.