در مذمت مردم شام
چه نامرد باشند مردان شام گرفتند با خصلت برده خو ز هر جا بدان مرز رو کردهاند نه دانشپژوهند، ني با ادب نجستند خود از بزرگان روش مهاجر نبودند اندر شمار نه انصار بودند تا آن کنند به پيغمبر خويش ياري کنند چنين دست و پا کرده تا خود رضا شما سعي داريد وجدان جان ز «تحکيم» بگذشت و آن ماجرا شما را، به تسليم آن اشعري همي خواست ظلمت شود چيرهدست اگر داشت ايمان بدان گفتهها چو مرد دروغست و ننگين مرام چو فرزند عباس، عبدالله است نماينده گرد ز سوي شما [صفحه 313]
امام علي (ع) دربارهي مردم شام فرمود:
فرومايه و ناکس و بدمرام!
نديدند بر خويشتن آبرو
به بدنامي و جور خو کردهاند
يکي جمع ناچيز فرصتطلب
نديدند با راستي پرورش
کز اين رنج باشند در افتخار
مهاجر ز انصاف مهمان کنند
همان دشمنش را فراري کنند
نمايند در ره آز و هوي
رضا کرده، دادار خود همچنان
که آن هر دو کردند خود را رضا
همي کرد، تشويق در داوري
مگر نور را افکند در شکست
ز راه خداوند کي شد جدا؟
سزاوار کي بود بر اين مقام؟
که او از سياست بس آگه است
چنين گشته پيروز در ماجرا
صفحه 313.