فقر و تنگدستي
چنين بيم دارم همي اي پسر همي خواهم از ايزد مهربان بپرسيد و از آن جز آموختن که نادان چو آموخت دانش به جان ولي واي بر دانشي کز عناد به خلوت بپرهيزد خود از گناه که از ديدهبانان اين آسمان چنينند در دهر صاحبدلان به لب هست لبخندشان آشنا چنين مرد باشد فروتن به جان و هنگامه شد گرم، خويش بنگريد [صفحه 290]
اميرالمومنين (ع) به فرزند خود «محمد بن حنفيه» در نکوهش فقر فرمود:
که در نکبت فقر آري به سر
که از فقر دارد ترا در امان
تمنا مداريد در انجمن
به نوبت شود دانشي بيگمان
سخن سر کند، هست چون بيسواد
که در رستخيز است، حاکم گواه
کجا ديدني ماند اندر نهان؟
ندارند، اندوه خود بر زبان
چو در موج خونند اندر شنا
شناساست بر خويشتن بيگمان
در آن حال پيروزي آيد پديد
صفحه 290.