دعاي آن حضرت در روز نيمه ماه رجب
خدايا! اي ذليل کننده هر ستمگر کينهتوز، و اي عزيز کننده مؤمنان، تو پناهم هستي هنگاميکه راهها بر من بسته ميشود، و تو مرا به سبب رحمتت بر من خلق کردي در حاليکه از آفرينشم بينياز بودي، و اگر رحمتت نبود از هلاکت يافتگان بودم، و تو مرا بر دشمنانم ياري ميکني و اگر ياري تو نبود از در زمره خوار شدگان قرار داشتم. اي آنکه رحمت را از جايگاههايش فرو ميفرستد، و برکت را از مراکزش گسيل ميدارد، اي آنکه خود را به برتري و رفعت اختصاص داد، و اوليائت به عزتت عزيز گرديدهاند، اي آنکه پادشاهان حلقه ذلت بر گردن خود آويختهاند و از عذابهايش هراسانند. از تو ميخواهم به ذاتت که از کبريائيت مشتق گردانيدي، و از تو ميخواهم به کبريائت که از عزّتت مشتق نمودي، و از تو ميخواهم به عزتت که بر عرش بدان استقرار يافتهاي و تمامي خلقت را ايجاد کردي، و آنان اذعان به بندگي تو دارند، اينکه بر محمد و خاندانش درود فرستي. گويد: آنگاه سخنان آرامي را گفت، سپس رو بمن نمود و فرمود: اي عدي آيا شنيدي؟ گفتم: آري، فرمود: آيا حفظ کردي؟ گفتم: آري، فرمود: واي بر تو آنرا حفظ کن و اعراب گذار، سوگند به آنکه دانه را شکافت و کعبه را برپا نمود و موجودات را ايجاد کرد، اين دعا نزد يکي از زمينيان نيست و رنج کشيدهاي آنرا نميخواند جز آنکه خدا مشکلش را رفع مينمايد.
از امام صادق - که بر او درود باد - روايت شده که فرمود: عدي بن ثابت انصاري در نيمه ماه رجب بر اميرالمؤمنين - که بر او درود باد - وارد شد در حاليکه آن حضرت نماز ميخواند، هنگامي که امام صداي آمدن او را شنيد اشاره کرد که در جاي خود بايستد، عدي گويد: ايستادم امام چهار رکعت نماز خواند بگونهاي که کسي قبل و بعد او اينگونه نماز نخوانده، بعد از نماز دستهايش را گشود و اين دعا را خواند: